از قدیم و ایام ما ایرانی ها عادت به صف ایستادن داشتیم از صف نفت گرفته تا قند و شکر... یادم میاد مادرم همیشه یک دسته برگه ی باریک از کیف پولش در می اورد و شماره هایی که روی برگه ها نوشته بود رو کنترل می کرد ببینه قراره تو صف شکر باشند یا برنج...
و ما ایرانی ها این روحیه رو با عزم راسخ حفظ کردیم الان دیگه تو صف های بزرگتر و میلیونی تر می شینیم و حسابی هم خودمون کاربلد و حرفه ای می دونیم مثلا یه دفعه به این نتیجه می رسیم که بریم تو صف خرید خودرو... و یک دفعه خیلی شیک و مجلسی یه زنبیل می ذاریم تو صف دلار...
الان صف بورس مد شده اما این صف با اون صف قضیه اش یه خربزه بزرگه که اگر مجهز به یه سری از زیر ساخت ها نباشیم اعم از علم ، مشاور، تحلیلگر، سبدگردان و... باید حسابی پای لرزش بشینیم.
من واقع متوجه نمی شوم وقتی سهمی میلیونی صف خرید داره شما الان چه اصراری به خرید دارید؟ از اون بدتر که می خواهید بدونید کجای صف هستید مثلا یه خانم جلو ایستاده یا یه آقا... یا شاید هم می خواهید مثل اون قدیم ها زنبیل بذارید و با عجله به صف بعدی برسید.
من کاری ندارم به اینکه دستهایی پشت پرده، زیر پرده و... هست اصلا کلا کاری به پرده اعم از حریر و زبدار ندارم .
من با اون عزیزی کار دارم که بدون علم و آگاهی وارد بازار سرمایه میشه نه خودش سود می کنه نه می ذاره بقیه به نوایی برسند...
عادت برای ما یه بیماری وحشتناکه که بشدت بهش چسبیدیم تا جایی که با همین روند صف ایستادن آدام اسمیت بزرگوار- پدر علم اقتصاد روحشون قرین رحمت- در اون دنیا مبهوت ایستاده و چرتکه بدست که ای بابا تابع تقاضا نزولی بود (قیمت بالا، تقاضا کم) اینجا چرا برعکس شد و اون خدا بیامرز را مات و مبهوت در جایی دور از دسترس ما داره نظریه هاش رو مجدد بررسی می کنه و ما همچنان در صف نان ، بنزین ، دلار ، سکه ، بورس و ...
مرضیه نظامی
نظر شما