کد خبر: رسانه-ما-تبدیل-به-رسانه‌ای-ضد-فرهنگ-شد
۲۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴
رسانه ما تبدیل به رسانه‌ای ضد فرهنگ شده است!
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت، نام علیرضا بدیع را پای ترانه‌های بسیاری دیده‌ایم که با صدای خواننده‌های مطرح کشور خوانده شده است. از حس و حال رویایی «مهر و ماهی» تا وصف پاییزی که می‌رسد تا ما را با رنگ‌های تازه آشنا کند یا عاشقانه‌ای برای عزیز لحظه‌هایی که خزان شد و نیامد همه به قلم این شاعر و نویسنده‌ نام‌آشنا توصیف شده است. ترانه «پاییز» و «مهر و ماهی» که با صدای حجت اشرف‌زاده منتشر شد، در رده پرطرفدارترین آهنگ‌ها قرار گرفت.  بدیع علاوه بر دنیای شعر و ترانه فعالیت‌هایی را هم در عرصه تصویر دارد و در برنامه‌های  در رادیو و تلویزیون به عنوان مجری کارشناس حضور داشته است. در گفت‌وگویی که با او داشتیم از انحطاط فرهنگی، ابتذال در ترانه گفت و از فضای رسانه‌ای کشور انتقاد کرد که با اعمال ممیزی‌های غیرمنطقی عرصه را بر فرهنگ و هنر تنگ می‌کنند.   خوش‌رقصی تهیه‌کننده‌ها برای مراجع ذیربط در صدا و سیما به عنوان کسی که همیشه در رسانه حضور داشته و در رشته تخصصی خود فعالیت کرده است فکر نمی‌کنید در زمینه ساخت برنامه تخصصی در حوزه شعر و ادب و موسیقی با حفظ وجوه سرگرمی و تفنن،کمبود داریم؟ آیا نباید از سوی شما که خود دستی بر آتش دارید و در این حوزه فعال هستید پیشنهاداتی مطرح شود؟ همواره جای خالی برنامه‌های فرهنگی و ادبی در رسانه محسوس بوده و هست؛ کاری که رسانه ما انجام نمی‌دهد را با کیفیت خوب در شبکه‌های خارجی مشاهده می‌کنیم؛ درواقع مجله‌هایی که به سینما، موسیقی، ادبیات و فرهنگ می‌پردازند جایگزین رادیو و تلویزیون شده‌اند؛ من یکشنبه‌ها در برنامه  «اینجا شب نیست» رادیو جوان آیتم معرفی کتاب دارم و معمولاً کتاب تازه منتشر شده را معرفی می‌کنم اما به اندازه‌ای برنامه‌های فرهنگی و آیتم‌هایی از این دست کم و ضعیف هستند که تاثیری در مخاطب ندارند؛ رسانه ما تبدیل به رسانه‌ای ضد فرهنگ شده است؛ آخرین برنامه‌ای که من به عنوان مجری،کارشناس به صورت زنده از شبکه چهار در آن حضور داشتم سال ۹۶ بود؛ در آن برنامه اسم غلامحسین ساعدی، احمد شاملو و محمود دولت آبادی و صمد بهرنگی را آوردم و آن برنامه آخرین برنامه‌ای بود که من در آن حضور داشتم؛ اجرا در رادیو و تلویزیون از نظر مالی برای من هیچ ارزشی ندارد؛ این موضوع را گفته‌ام و بارها هم می‌گویم اما انگار رادیو و تلویزیون مردم را نهی می‌کند تا با حقایق فرهنگی آشنا نشوند. زمانی که یک مجری و کارشناس این حق را ندارد که از محمود دولت آبادی، سیمین بهبهانی یا احمد شاملو صحبت کند چه کارهای فرهنگی می‌توان برای این برنامه انجام داد؛ شبیه این می‌ماند که در مورد فوتبال صحبت کنیم اما اسمی از پله، مارادونا، رونالدینیو، زیدان و غیره را به میان نیاوریم. شما اگر بخواهید تاریخ فوتبال را تحلیل کنید ناگزیر به آوردن اسم پله هستید؛ به همین منوال زمانی که از سیر تاریخی رمان و داستان صحبت می‌کنید باید اسمی از محمود دولت آبادی، عباس معروفی و.... برده شود؛ نمی‌توان این‌ها را ندیده گرفت؛ بخشی از این‌ها مربوط به ممیزی‌ها و خط قرمزهای رادیو تلویزیون است، بخشی از آن هم مربوط به خوش‌رقصی تهیه‌کننده‌ها برای مراجع ذیربط در صدا و سیما است؛ برخی از تهیه‌کننده‌ها فکر می‌کنند هر چقدر که مجری و مهمان را محدود کنند در ادامه برنامه‌های بهتری در اختیار آنها قرار خواهد گرفت؛ با همه این تفاسیر تلویزیون روزبه‌روز نحیف‌تر می‌شود به من هم اگر پیشنهاداتی از این دست شود، نمی‌پذیرم؛ احساس می‌کنم نمی‌توانم با محدودیت‌ها دست و پنجه نرم کنم که مدیر یکی از بخش‌ها بگوید چرا اسم «ریتسوس» را آوردی؟ نام بردن از یک شاعر کلاسیک دنیای باستان از سرزمین های دیگر چه ایرادی دارد؟! مردم ما به  ابتذال عادت کرده‌اند به موضوع کاهش فعالیت‌های موسیقیایی اشاره کردید؛ امروز آهنگ‌های زیادی ساخته می‌شوند اما از نظر محتوایی و حرفه‌ای نواقص بسیاری دارند؛ این موضوع فراتر می‌رود و به تیتراژهای پخش شده در تلویزیون یا ترانه‌هایی که توسط خواننده‌های رسمی کشور خوانده می‌شوند هم می‌رسد؛ تصور می‌کنید چه اقداماتی باید در این مورد صورت گیرد که شاهد این ضعف‌ها نباشیم؟ مردم باید دست از تشویق ترانه‌های مبتذل بردارند البته مبتذل برای چند سال پیش بوده است، امروز باید گفت ترانه‌های مستهجن! در کنار مدیریت فرهنگی، مردم ما هم مقصر هستند که علاقه چندانی به شنیدن موسیقی کلاسیک فاخر ندارند؛ البته زمانی که از موسیقی کلاسیک و فاخر صحبت می‌کنم فقط منظورم موسیقی سنتی ایرانی نیست بلکه یک موسیقی پاپ هم که همه چیز در آن سر جای خودش است در این رده قرار می‌گیرد اما مردم ما به این ابتذال عادت کرده‌اند و خودشان هم در صف خریداران بلیت کنسرت آن خواننده‌ها می‌ایستند و هورا می‌کشند؛ مدیریت فرهنگی هم از این لحاظ مقصر است که هیچ اماکنی برای تخلیه انرژی این آدم‌ها وجود ندارد و آنها تمام انرژی ذاتی خود را در سالن کنسرت تخلیه می‌کنند در نتیجه سالن کنسرت جایگزین کلاپ‌های موسیقی در کشور ما شده است.   در رادیو و تلویزیون هم کم‌کار هستید؛ این اتفاق خود خواسته است یا برنامهسازان با عدم پیشنهاد در این اتفاق دخیل هستند؟ هر دو قضیه صادق است؛ کاری که من انجام می‌دهم بیش از حد زمان‌بر است؛ روزانه ۱۵ یا ۱۶ ساعت را به مباحث تحصیل و تدریس اختصاص می‌دهم؛ از طرفی تولیدات حوزه موسیقی با توجه به شرایط کرونا کاهش پیدا کرده است که قطعاً این موضوع روی بازار موسیقی تاثیر می‌گذارد. البته حتی پیش از کرونا و قبل از آن که مشغول به تحصیل شوم هرکار، صدا و اندیشه‌ای را نمی‌پذیرفتم؛ مگر اینکه درسطح خاصی باشند؛ امروز به دلیل مشغله‌هایی که دارم فرصت انجام خیلی از کارها نیست و شاید هر ماه یک سفارش را بپذیرم.   گفت‌وگو: پرستو خلعتبری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha