کد خبر: فکر-نمی-کردم-که-روزی-گوینده-بشوم
۳ آذر ۱۳۹۹، ۸:۱۹
فکر نمی کردم که روزی گوینده بشوم!

 به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت، سالهاست که مخاطبان خاص رادیو حتی با آمدن رسانه پربیننده ای مثل تلویزیون و شبکه های مجازی گوناگون هنوز که هنوز است سرخوش هستند به نوا وآوای رادیوی قدیمی خانه ... هنوز هم وفادارانه دنبال می کنند و گوش جان می سپارند به اخبار و فرکانس های موج  برنامه های مورد علاقه شان. یادش به خیر بی بی خدا بیامرز همیشه رو به من می کرد ومی گفت: ننه جان... رادیو اولین وتنها مونس ما تو دوره و زمونه امون بود ... با این جعبه کوچک اما پرصدا چه جاها سفر نکردم . چه اخبارها که نشنیدم چه نواهایی خوشتر ازصدای سخن عشق نشنیدم...

آری، رادیو هنوز هم مخاطبان خاص وعام خودش را دارد. رادیو پیام یکی از معدود موج ها وفرکانس های پر طرفداری هست که  در خانه ها، ‌محل کار، حتی درون تاکسی های شبانه روزی همدم و سخت شکن هیاهوی بی صدای میان مسافران و رانندگان شده است ...  این رسانه گویندگان حرفه ای و دلسوز پیر و جوان زیادی را درخودش جای داده...

اینک از خیل عظیم این دلسوزان ... هنرمند مردمی « فرزانه  معصومیان » گوینده خوب رادیو را انتخاب کردیم برای گفت و گو.

به جرأت می توان گفت وی یکی از بهترین، مسلط‌ ترین و حرفه‌ای ترین مجری وگوینده خوش صدا و با سواد رادیو و تلویزیون ایران در سال‌های پس از انقلاب به شمار می رود.

او با عشق به کارش پله های ترقی را طی کرده . آنچه در زیر می خوانید ماحصل گپ خودمانی ما با  این گوینده موفق رادیواست :

*لطفا  خودتان را برای خوانندگان مجله اطلاعات هفتگی معرفی کنید.

واقعیتش من  فکر نمی کردم که روزی گوینده بشوم. ولی از گفتگو وصحبت کردن در جمع خوشم می آمد . من معلم  و به صورت حق التدریس مشغول به فعالیت بودم  که فراخوان صدا وسیما دیدم وبرای گویندگی خبر شرکت کردم. خوب خیلی طولانی شد شاید دو یا سه سال گذشت، اما برایم پذیرفته شدن خیلی جذابیت داشت.

وقتی وارد کار شدم تازه فهمیدم ای دل غافل چه مشکلاتی هم هست ! اگر چه دوره هایی برای ما گداشته بودند و کسب تجربه می کردم. اما دوست داشتم بیشتر بیاموزم، پس رفتم به سراغ پیش کسوتان. رفتم به سراغ کسانی که به من بیاموزند. سعی کردم تا مشکلاتم، ایرادات کارم را رفع کنم.  فراز و فرودهای زیادی از سر گذراندم. چون کار گویندگی شوخی بردار نیست...

چه بسا برای مواقعی حس می کنی شاید کم بیاری اما فقط عشق و ممارست و آگاهی هست که دستت را می گیرد و تو را یاری می رساند تا بعدها بتوانی سربلند از قضاوتها  درمقابل ده ها، صدها و هزاران مخاطب و شنونده رادیو باشی. اگه یک خطای کوچک کنی آن یک خطا می شود یک خطای بزرگ ومشکِل آفرین. ازگوش تیز بین مخاطبان  به دور نمی ماند. آنقدر تلاش کردم تا الان که در این جایگاه هستم و ازخودم راضی ام .

*از چه سالی فعالیت خودتان را شروع کردید؟

از سال ۷۴تاکنون درشبکه خبری مشغول به فعالیت هستم و دارای تحصیلات کارشناسی روان شناسی می باشم.

*فنون بیان و احساس و صدای گوینده در توصیف اخبار و حوادث برای مخاطبان رادیو و تلویزیون ، مهم است و اگر همه این ها درست در کنار همدیگر بنشیند، نتیجه اش می شود یک گوینده تمام قد حرفه ای، آن وقت مخاطب هم با اجراهای او ارتباط برقرار می کند. به عنوان یک مجری توانا و با تحربه ، نظرتان دراین مورد بیان چیست؟

احسنت. دقیقا همین نکاتی هست که شما می فرمایید اگر یک گوینده خبر بتواند با همان حس و حالی که خبر دارد، شناخت از انواع گونه های خبری و فرض بفرمایید ما در روز خبر داریم از موفقیتت ورزشکارانمان، از موفقیت دانش آموزان کشورمان در المپیادها و... که توانستند کسب مقام بالا و مدال آفرینی داشته باشند ودرمقابلش توجه کنید خبر داریم  به فرض از فرو ریختگی ساختمان پلاسکو؛ یا زلزله بم ؛ یا سیل ...‌

ما به عنوان یک گوینده باید آن قدر توانا باشیم  تا با حس و حالی که در خبر نهفته است خبر را برای مخاطب بخوانیم و اطلاع رسانی کنیم.

معمولا به ما  کمترمیدان داده می شود که به صورت  محاوره خبر بخوانیم. اما بالاخره بابد حس دربیان خبر دخیل باشد.اگر توجه کنیم به اخبار گویان شبکه های خارجی. اگر در خبر حس شادمانی موج بزند لبخند وچهره گشادتری دارند. اگه خبر حزن انگیز باشد بازهم تاثیرش در رفتار کلام هویداست و شونده بهتر می تواند متن خبرها را درک کند. حس لازم و ملزوم کار ماست.

*مهمترین دغدغه تان  در کار چیست ؟

این هست که ای کاش یک روز خوب ازراه برسد و من ببینم که(هنر واصول فن بیان )

در نحوه ارتباطات درست تر و آگاهانه تر و کسب مهارتهای کلامی وارتباطی درمیان همه مردم سرزمینم مورد توجه واستقبال قرار بگیرد. می دانم آرزوی بزرگی ست و نمی دانم به راستی کی محقق می شود.

چون این کار باید صدها سال زودتر انجام می شد چنانچه صد وپنجاه سال پیش کسی مثل امیر کبیر هم قصد چنین کاری را در سر داشت. توسعه فردی، توسعه رفتار اجتماعی، روی رفتار و کردار مردم اًثر گذاشت.اینها همه برنامه های این بزرگمرد بودند متاسفانه با مرگش فرصتی نیافت که اجرا کند.

به هرحال بزرگترین دغدغه وآرزوی من  است که همه مردم نه  فقط مجریان و گویندگان ،همگان دست به دست بدهیم ، همدلانه با فن بیان وکسب مهارتهای ارتباطی به آرامش و گشودن گره های زندگی روزمره مان کمی کمک کنیم.

*بهترین توصیه شما به علاقمندان این حرفه چیست ؟

همه عزیزان دوست دارند  که وارد وادی رادیو و مجری گری وگویندگی بشوند. اما من صادقانه بعد از سالها تجربه وکار دراین حوزه ها می توانم یک راهنمایی ساده به همه بکنم.  الان دوره ارتباطات و دنیای فناوری اطلاعات و  رشد شبکه های گوناگونی مثل تلگرام، به ویژه اینستاگرام  ورادیوهای اینترنتی وتلویزیونهای اینترنتی است. امکان دیده و شنیده شدن هنر جویان علاقمند بیشترازقبل  وجود دارد. کافی است هدف وافق نگاه مان مشخص  باشد.

پیش،ترها فقط یک کانال رادیو وتلویزیون رسمی  وملی بود . ولی  حالا راه های ترقی مختلفی هست. مثل آموختن پاد کست به صورت حرفه ای، خیلی مشکل نیست. خیلی ها امروز این روش را ممکن است اصولی یا غیر اصولی  بیاموزند و درست کنند. اما الان تو خود اینستگرام  پادکست صدا، یا تصویر، وآموزشها را هنرمندان ، علاقمندان، درپیچ شان  انتشار می دهند.  درآمدهای مناسبی هم از این راه کسب می کنند. عوض این که دوستان اصرار کنند که صداشان  در رادیو یا تلویزیون پخش شود سراغ گزینه های راحت تر بروند و خود را بیازمایند.

چرا نمی آیند مثل همه جای دنیا و کشور خودمان که الحمدالله در زمینه کتابهای صوتی فعال است، کسب درآمد کنند و کم کم مطرح بشوند. یه شبه ره صد ساله پیمودن اشتباه محض هست.

اگر زمانی هم سازمان صدا و سیما خواست تست صدا بگیرد این آمادگی ها قطعا منجر به این می شود که  این گروه آدمها حرفه ای، شانس بیشتری برای پذیرفته شدن  خواهند داشت.

*ویژگی یک مجری و گوینده خوب از نگاه شما چیست؟

یک مجری و گوینده خوب وتوانا درمرحله نخست باید بداند که خود خود خودش باشد و رها و فارغ از هرگونه عشق به خودنمایی و بدون ادا و اطوار. اگر از راه درستش جلو برویم و مولفه های کلیدی این  مسیر را بشناسیم و به آنها عمل کنیم،  مردم با خود ما خیلی راحت و صمیمی  می شوند و به ما اعتماد می کنند چون  شما خودتان هستید.

اما اگر بخواهی ادای دیگران را در آوری  مردم خوب تمیز می دهند و می گویند این گوینده مقلدی بیش نیست.

دست کم گرفتن شنوندگان ومخاطبان درست نیست و یک گوینده و مجری خوب باید درک درستی  از مخاطبانش داشته باشد هدفش را بداند که چیست. آیا هدفش اطلاع رسانی است ؟ یا نه صرفا آموزشی یا مصاحبه است؟ درکل هدف شناسی در این عرصه مهم هست. در قاب رادیو باید با لحن، گام وصدای مناسب و با احترام به خواسته ها وسلایق شنوندگان،  با آنها به گپ و گفت وگو نشست.

باور کنید ازهمین جعبه جادویی  رادیو مردم چه بسا خودشان مجری و گوینده را به منزلشان دعوت کنند وهمراه ثابت وشنونده همیشگی باشند.  ما می توانیم  با عشق مهر واحترام به خانه های تک تک مخاطبان دعوت شویم وبالعکس بی تعارف ازخانه های ذهن شان به بیرون پرتاپ شویم.

*سوابق کاری شما در حرفه حساس گویندگی  چه تاثیری در بخش آموزش به دانشجویان تان داشته است؟

من دوتا شغل دارم، اول معلم هستم و بعد مجری و گوینده رادیو ورسانه. این سوال خیلی هوشمندانه بود، شاید اگر من معلم نبودم نمی تواتستم آنچه را که یاد گرفتم را به دیگران انتقال بدهم وبیاموزم.

بحث آموزش وقتی برایم در واقع شکل خیلی حقیقی و جدی به خودش گرفت که آموزش فن بیان واجرا و گویندگی می کردم. مدام  فکرم این بود که من حالا  یک معلم هستم و با طرح درس وروش تدریس کاملا آشنایی دارم بنابراین خیلی خوب می توانم با بهره گیری ازهمین دانش وتجربه ام ، تلفیقی  داشته باشم از تجربه، ممارست درحوزه اجرا وگویندگی و کار تدریس . با همبن تفکر مثبت و قوی که درخودم سراغ واعتماد داشتم شروع کردم به طرح درس نوشتن برای این حرفه . یعنی این آموزش فن بیان. اجرا وگویندگی. الحمدالله ازنقطه جرقه این فکر تا الان که حدودا بیست وچهار سال از عمر فعالیتهای  من می گذرد، کار تدریس با استقبال خوب شاگردانم مواجه و  اولین بار در منطقه  ۱۷ تهران کانون میثم واقع در دوراهی قبان با دوتا هنرجو شروع کردم و بعد کم کم دونفر شدند پنج نفر. پنج نفر شدن یازده نفر و بعدها تعداد هنرجوها مشتاق از اندک رو به افزایش و تا جایی که من درکل ایران فعالیت ادامه می دادم و از این لحاظ ازخودم وتلاشهایم راضی ام.

* موقعیت استرس زا و تلخی در اجرا نداشتید؟ چگونه آن را برطرف ساختید؟

تو هر دوره ای شاید خواسته یا ناخواسته از این شرایط برای مجری یا گوینده زیاد پیش بیاید و قابل پیش بینی هم نیست. فرض کنید زمانی که من خبر می خواندم خوب ما نوشتاری باید اجرا می کردیم یعنی به صورت کتابی واز روی متن می خواندیم. نمی توانستیم ازخودمان خبر در بیاوریم. به طور مثال احیانا اگر خبر دیربه دست مان می رسید یا شاید اصلا نمی رسید؟ می ماندیم که باید چه کار کنیم ؟ خیلی سخت هست درچنین موقعیتی قرار گرفتن. معمولا من و گوینده آقا باهم نشسته بودیم  واین مشکل چندین بار برای ما پیش آمد. یعنی یه خبر ۲۵ دقیقه ای که ۴۰ تا خبر باید خوانده بشود. پنج برگش ازخبرها بیشتر دست ما نبود و ما ازهمان پشت شیشه  در واقع اتاق استودیو هی علامت می دادیم که خبرهامان دارد تمام می شود ومی دیدیم هیچ خبری از خبر وبرگه های جدید نیست. باید در این موارد سخت، هوشمندی  به کار گرفت و با نهایت خونسردی سعی می کردیم خبر را به سمت و سوی یک خبر کارشناسانه. یا از لابه لای خبرهای در جعبه خبرها که فرض مثال برای دیشب بوده  یا صبح، اگر مثلا برنامه خبری ما عصرگاهی بود  خیلی سریع خبرها را از جعبه خبرها در آورده  وبدون این که شنوندگان بویی ببرند چه اتفاقی افتاده یا دارد می افتد بتوانیم  همه مسایل را جمع وجورکنیم.

یا خیلی موارد پیش آمده با کارشناس مربوطه ارتباط برقرار شده و وسط گپ و گفتمان چندمین بار تماس وصدا قطع شده .  این وسط اداره کردن  میز خبر برعهده گوینده بود که هرعللی اتفاقی هم درحین کار رخ بدهد بتواند با ممارست وتوانایی وتجربه اش کار را جمع وجور وبه اتمام برساند وخدا روشکر لطف خدا چندین بار شامل حالم گردیده و از این امتحان مهم سربلند توانستم بیرون بیایم.

از این دست اتفاقات طبیعی هست  چون حوزه خبری یه کار دسته جمعی هست . تهیه کننده، صدابردار،  دبیران خبر، گوینده و... اشتباه یکی در گروه  ممکن است باعث اتفاقات پیش بینی نشده ای بشود.

*به خودتان به عنوان یک مجری و گوینده از نمره ده تا بیست چه نمره ای می دهید ؟

بی اغراق به خودم نمره دادن کار سختی نیست. اما اگه انصاف بخوام درنظر بگیرم شاید از نمره ۲۰ به خودم ۱۷ بدهم.

*محبوب ترین صدا از نگاه شما ؟

از نگاه من محبوبترین ورسا ترین و شفاف ترین صدای گویا متعلق است به استاد ارجمند سرکار خانم ساکی.

*مشوقین  شما در این عرصه چه کسانی بودند؟

پدرومادرم . پدرم درقید حیات نیستند اما الحمدالله مادرم هنوز که هنوز است موهبات تشویق ها وهمدلی هاش نصیبم می شود و از آنان سپاسگزارم.

*اولین خبری که  خــوانــدیــد، خــاطـــرتــان هست؟

خوب یادم است که یه خبر خارجی در مورد کوالالامپور بود واین واژه را هم آن دوره خیلی سخت به زبان آوردم. چون نخستین بار بود که به من گفتند برو این خبر را بخوان.

ولی کلید بخش خبری رادیو جوان با بنده و آقای حسین رضا زاده خورد. آن زمان سردبیرما آقای دکتر بنی هاشمی بودند. اولین و رسمی ترین کار بود والبته جالب برای خودم که من انتخاب شدم برای افتتاح خبر رادیو جوان.

 *ازحس تان  وقتی صدای خودتان را موقع پخش در رسانه و رادیو  می‌شنوید حرف بزنید.

حقیقت ماجرا در روزهای اول کاری ام، همیشه به خودم و کارم ایراد می گرفتم.  چون دوست داشتم  بازدهی کارم بالاتر برود و نتایج بهتری به همراه داشته باشم.

خدا را شکر وقتی در ارزیابی ها بالاترین نمره بدست آوردم به خودم امیدوار شدم. این ارزیابی بین تمام گویندگان خبری شبکه های  تلویزیونی و رادیویی انجام شد که این افتخار نصیبم شد تا بالاترین نمره را ازآن خود کنم.

هنوز آن  لحطه و خاطره برایم بسیار شیرین هست و در عین حال تعهد من را خیلی خیلی بیشتر کرد تا به مرور زمان به مدد تجربه هایم  گام صدای خودم را پیدا کرده بودم. حس رضایتمندی بیشتری در خودم داشتم . کلا تجربه به من ثابت کرده برای پیمودن راه ومسیر موفقیت واقعی بعد از پانزده سال تازه می شود.

*آیا درزمینه کارتان تالیفاتی داشته اید ؟

بله  با فصلنامه ای به نام «افق» که زیر مجموعه سازمان و انتشارات سروش است همکاری و انجام دادم و خوشبختانه توانستم کتابچه هایی را با عناوین گوناگون فن بیان برای همه دوره های سنی و مشاغل گوناکون با توجه به نوع نیازها به چاپ رسانده و دراختیار علاقه مندان قرار بدهم.

*با توجه به موضوع مهم کرونا و سلامت فردی گویندگان و مجریان چه تدابیری را برای خودتان اندیشیده اید ؟

کرونا موضوع خیلی مهم هست و واقعا سلامت هنرمندان و گویندکان رادیو در خطر است. میکروفونی که ‌ما نزدیکش هستیم و کار می کنیم. قبل ازما شاید بیش از ده،  بیست نفر یا بیشتر از آن استفاده می کنند .البته خود سازمان تدابیر خاص را انجام می دهد و ما مجهز به ماسک و مواد ضد عفونی هستیم‌ .  همه ما باید خیلی درمقابل این ویروس که ناجوانمردانه وپیچیده شده وهر روز آمار فوتی ها بالا می رود، مراقبتها ، بایدها ، نباید ها را درنظر بگیریم.

*بزرگترین آرزوی تان چیست؟

یک حقیقت تلخی است و شده جز بزرگترین آرزوی من. مردم ما آن قدر که به فکر کسب مدارک عالیه هستند به فکر ارتباطات درست کلامی ورفتاری بین خود نیستند!

منظور از ارتباط صحیح ارتباط کلامی تنها نیست می تواند شامل آداب معاشرت هم باشد. می تواند استفاده از زبان غیر کلامی  یعنی زبان بدن باشد. حرفم را بگدارید با یک مثال روشن کنم.

در کشورهای توسعه یافته مثل ژاپن ، با بچه ها ازسنین کودکی بازیهای خلاقانه جالبی می کنند و در ایران ما با بچه هامان بازی صندلی،  ده تا بچه را انتخاب و یک صندلی می گذاریم و به هوای نشستن هرکی زودتر روی صندلی  همدیگر را هل می دهیم...که مبادا از صندلی جا بمانیم.

اما ژاپن آمدن.بچه ها را به یک بازی فرضی دعوت کردند و آنها را تو یک اتوبوس فرضی گنجاندند.  انگار که آدمها در یک مترو یا  اتوبوسی نشسته اند. بعد یکی از بچه ها زیر لباسش بالش گذاشته نقشزن  باردار ... و مسافران برایش جای خود را نشان می دهند... این یعنی اوج انسانیت و کمک را نشان دادن.

یا مسافری که عصا به دست هست و یکی از بچه ها بلند می شود و جایش را به او می دهد. اینها همان باورهای درستی است که به بچه ها چگونگی مهارتها را می آموزند.

یکی از بزرگترین آرزوهایم  همین اتفاقات است.  شاید عمرم کفاف ندهد اما امیدوارم روزی برسد که مردم کشورم، مهارتهای کلامی و بدنی و ارتباطات درست را بیاموزند. شنونده خوب بودن. جرات نه گفتن. تاب نه شنیدن را آوردن.

نامهربان نباشیم ، مهرورز باشیم. چکار کنیم  در جمع استرس نداشته باشیم. خجالتی نباشیم. کاش همه اینها  یکی از درسهای مدارس ما وبه خصوص کلاس های  ابتدایی مان بشود. درتمام سالهای کاری ام، برای تحقق این آرزویم به هرجایی که فکرش را می کردم سر زدم و درمیان گذاشتم.

 به افراد فقیر به طور  رایگان چگونگی خوب  بودن و ارتباطات و  ... بیاموزم وآنان نیز به دیگران بیاموزند،‌ اما متاسفانه محقق نشده. اما این نهایت آرزوی بزرگ من است.

* سخن پایانی این گفت و گو .

بله با سپاس از شما که این فرصت را دراختیارم گداشتید، دوست دارم یک نکته مهم را در آخر صحبت هایم یاد آور شوم. بیاییم از دل و جان،  با تمام وجود،  قدر دان پیش کسوت هایمان  در حوزه خبر و رادیو و رسانه و حتی کسانی که از دنیا رفته اند باشیم.

بیاییم بی توجه نباشیم به دردمندی گوینده ای که بعضا به دلایلی مانند از کار افتادگی، ناتوانی، از کار جدا شده و یا عزیزانی را که در این سالها در حیطه خبر از دست دادیم و فقدان آنها آنقدر سنگین است که هیچ جایگزینی هم برای شان تاکنون نیامده است.

اجازه بدهید ازهمین جا ادای دین واحترام کنیم به همه اساتیدی که عمر و جوانی شان را گذاشتند و من این سالها شاهد از دست دادن گوهرهای کمیابی بودم. مرحوم آقای قاسم افشار، آقای کرمی، آقای نادری بزرگ که واقعا بزرگ منش بود. مرحوم خویشتن دار. خانم سیمین صداقت و... کاش حواس مان بیشتر به پیش کسوتهای هنری مان  در حوزه رسانه باشد...

 

گفت و گو: گلناز سیفی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha