کد خبر: در-مقابل-تلاش-وارده-انسان-هیچ-چیز-غیر-مم
۶ فروردین ۱۴۰۰، ۱۹:۲۰
در مقابل تلاش و اراده انسان، هیچ چیز غیر ممکن نیست!

به گزارش  خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت،صحبت از هنر و هنرمند که می شود همه ما ذوق می کنم حتی کسانی که سرد و بی احساس هستند. هنرمند بودن در شرایط عادی زندگی یک فرد سالم فرق دارد با افرادی که با وجود معلولیت و محدودیت های جسمی،اجتماعی خود دست و پنجه نرم می کنند و راه های ناهمواری را طی می کنند تا بتوانند نام خود را میان هنرمندان ثبت و جاودانه کنند.

اگر اسم او را در گوگل سرچ کنید، با انبوهی از شعرهایش مواجه می شوید. اشعاری با احساس و زیبا که نشان دهنده استعداد و توانایی او در سردون اشعار به خصوص غزل است.

آشنا می شویم با عظیمیه ایرانپور شاعر توانا غزلسرای کشورمان که مدت هاست دچار معلولیت است.

 *از خودتان بگویید.

عظيمه ايرانپورمتولد ١١ اردى بهشت سال13٦٢، اهل مبارکه اصفهان ، دچار معلوليت جسمى و نوعى از بيمارى پيشرونده ى ديستروفى هستم.

حس قدم زدن را هيچ وقت تجربه نكردم و در ١٥ سالگى و با پيشرفت بيمارى و از دست دادن توان نشستن روى صندلى چرخدار ناچار به ترك تحصيل شدم و بواسطه ى آشفتگى روحى عليرغم اصرار خانواده آموزش خصوصى رو هم نپذيرفتم ولى هميشه سعى كردم با مطالعه در زمينه هاى مختلف اطلاعاتم را در حد قابل قبولى نگه دارم.

*  آیا محدودیت ها و ناتوانی های جسمی می‌تواند مانع موفقیت های هنری افراد بشود؟

نمي شود منكر اين موضوع شد كه محدوديت هاى جسمى بخصوص در جامعه ى ما كه حمايت بسيار كمى از افراد توان ياب مي شود،رسيدن به موفقيت را حالا چه هنرى چه غير هنرى بسيار سخت و دشوار مى كند ولى در عين حال معتقدم در مقابل تلاش و اراده ى انسان هيچ چيزى غيرممكن نيست.

 *چگونه پی به استعداد خود در شعر سرودن بردید؟

گاهى واژه هاى هماهنگ و موزونى به ذهنم مي آمد كه بی  شباهت  به شعر نبود و حس مى كردم نوشتن به من آرامش مي دهد سال ٩٠ به اصرار خانواده و براى سرگرم شدن ، نوشته هایم را در يك سايت ادبى به اشتراك بگذارم. بعد از مدتى پيامى از شخصی دريافت كردم كه همه در آن سایت  استاد خطابشان مى كردند و شعرهاى بسيار زيبا و روحنوازى داشتند.

 پيامى به اين مضمون: " شما استعداد داريد ولى بايد آموزش ببينيد" بااينكه در آن زمان از نظر روحى آشفته و منزوى بودم نمى دانم چه چیزى باعث شد در مورد شرايطم براى ايشان بنويسم و توضيح بدهم كه شركت درمحافل و انجمن هاى ادبى براى من غيرممكن است. از اون زمان مورد حمايت هاى بى دريغ ايشان قرار گرفتم.هم از نظر آموزش سرودن شعر و باز كردن پنجره اى به دنياى وسيع ادبيات كه حقيقتا دنياى دلپذيزى است و هم از نظر كمك به رشد معنوى و معرفى و فرستادن كتاب هاى مختلف از جمله شرح مثنوى معنوى مولانا و اين استاد بزرگوار كسى نبودند جز`` دكتر وحيد رشيدى ``كه هنوز هم بعد از ده سال از حمايت ها و راهنمايى هاى ايشان بهره مند مي شوم.

اميدوارم تعداد افراد شبيه ايشان در جامعه ى ما زياد باشد و بفهميم بجاى ترحم و دلسوزى مي توانيم حتى از راه دور تأثير زيادى روى بهتر شدن حال همديگه و رشد و تعالى هم داشته باشيم.

*شما غیر از غزل سراغ ترانه هم رفته اید، محتوای ترانه های شما معمولا با چه مضمونی است؟

ترانه هاى من بنابه درخواست گروه هاى موسيقى و خواننده هايى كه همكارى داشتيم بيشتر فضاى احساسى و عاشقانه دارند.

البته ترانه اى بنام "مادر"  دارم كه در وصف مادران افراد توانياب است .خودم علاقه ى خاصى به اين ترانه دارم و توسط جناب وحيد هامون خوانده و منتشر شده است.

*به نظر شما تفاوت غزل کلاسیک و مدرن در چیست؟

تفاوت نگویيم بهتراست، وجوه تمایزی وجود دارد که عمدتاً ناشی از تغییرات فرهنگی زمان است. تغییراتی در زبان و بیان. نوع و شکل واژه ها و اصطلاحات از یک سو، و تغییراتی که زندگی انسان امروزی در روش و نگرش با آن مواجه است. تمدن، فرهنگ، ابزار، مشکلات، دغدغه ها و نگاه آدمی که تغییر می کند، زبان و بیانش هم تغییر می کند و در شعر و هنرش نمودار می شود.

*شعر کلاسیک امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من  روند مثبتى دارد و مي شود حركت و پويايى راحس كرد. نمى توانيم "بايد" خاصى را متصور بشویم.  اگر ساختار حفظ بشود که بتوانیم به آن سروده بگوییم غزل، دیگر بقیه اش در اختیار شاعراست.کسی نمی تواند،بگویید باید چکار کند.

البته گاهى شعرهايى با عنوان غزل مى بينيم كه حتى وزن و قافيه ى خاص غزل و شعر كلاسيك رعايت نشده و قطعا به شاعر اين شعرها هم نمي شود گفت غزلسرا.

*  تاثیر شعر بر سلامت روان را تا چه میزان می دانید؟

شعر به واسطه ى برانگيختن احساس، زيبايى و هماهنگى واژه ها كه در ذات شعر خوب است مى تواند تأثيرگذارى بالايى در مخاطب داشته باشد.يك مثال عينى در مورد خودم مى زنم كه آشنايى با مولانا و خواندن عميق شعرهایش  آرامش خاصى به من ميدهد و روح و روانم را از آشفتگى رها مى كند.

 *فکر می کنید شاعران و هنرمندان در شهرستان ها و شهر های کوچک جایی برای رشد و تعالی دارند؟

خب طبيعتا كار براى شاعران در شهرستان ها و شهرهاى كوچك به مراتب دشوارتر است ولى به نظرمن با آسان تر شدن ارتباطات و رشد فضاى مجازى زمينه براى ديده شدن و رشد و تعالى، بيشتر از گذشته فراهم شده است.

*  و حرف پايانى شما.

حرف خاصى ندارم تنها سپاسگزارم از شما و دوستانى كه وقت گذاشتند و همراهى كردند.

«چشم ها را بايد شست

جور ديگر بايد ديد..»

یکی از غل های عظيمه ايرانپور:

از حجم سياهى زمين غمگينم

دلتنگ نگاه سبز فروردينم

اى كاش بهار اجازه مى داد كه باز

نزديك نگاه ناب او بنشينم

در بدو ورود سايه ها فهميدم

امسال زمستان بدى مى بينم

خورشيد! ببخش ما به تو بد كرديم

از ماه و شب و ستاره دل چركينم

گم كرده نگاه تو تن خاكى را؟!

من اهل همين حوالي پايينم

هر سال كه من به دور تو مى گردم

يك بار تو هم بيا سر بالينم.

 

  گفت و گو : شمیلا شهرابی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha