کد خبر: درختان-بی-سایه،-حکایت-عشق-های-شکفته-در-ج
۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۴۹
درختان بی سایه، حکایت عشق های شکفته در جنگ
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت، مهتاب گنجعلی، شاعر و نویسنده، به سال ۱۳۵۶ در دزفول به دنیا آمد. وی که به معلمی اشتغال دارد، ۲۰ سال در قشم زندگی کرد و به تازگی به خوزستان بازگشته است. مهتاب گنجعلی در حوزه داستان چهار اثر به نام‌های «مَشیانه»، «تَرلان»، «می‌خواهم از فردا زندگی کنم» و «بوی گربه‌ها» است که دو اثر نخست وی برنده‌ی جایزه «گام اول» شدند. «مجموعه شعر» و «دل‌نوشته‌ی ابرک‌های عقیم» نیز اثر وی در حوزه شعر است. فرصتی شد تا درباره اثر جدید وی به صحبت بنشینیم که ماحصل آن در زیر می‌آید: **داستان«درختان بی سایه» به کجا رسید؟ - این داستان بلند را بعد از یک وقفه در سال گذشته، بالاخره در فروردین ماه امسال به پایان رساندم و هم اکنون برای انتشار به ناشر سپرده‌ام. **موضوع داستان چیست؟ - درختان بی سایه، روایت حادثه‌ای است که در میان روایت‌های متعدد دفاع مقدس، کمتر مطرح شده است و  پیش از آنکه وقایع تکراری جنگ را واگویه کند، به نبرد تن به تن افکار و آرمان‌های مرز نشینان دو کشور می‌پردازد. این داستان، باور به جنگ ناگهانی و تحمیل شده به انسان‌هایی را روایت می‌کند که در خط مرزی دو کشور سکونت داشته و سال‌ها مشترکات زبانی و فرهنگی داشته‌اند که با وقوع جنگ با مانع‌های مختلفی روبرو شدند. **انتخاب چنین موضوعی به طور حتم به زندگی شما هم مربوط است. - بله. من یک خوزستانی و اهل دزفول هستم و جنگ در ابتدای دوران کودکی من رخ داد. ما مردم خوزستان صحنه‌های ملموس زیادی از جنگ را دیده‌ایم که حتی سال‌ها پس از جنگ نیز ادامه داشت. به نظر می‌رسد این صحنه‌ها برای نسل‌های بعدی نقل نشده و یا لااقل کمتر در این زمینه کار شده است. **چه زمانی تصمیم گرفتید که با این موضوع داستانی بنویسید؟ - از زمانی که دانشجو بودم تصمیم داشتم این داستان را بنویسم. می‌خواستم فضای جنگ را با نگاه پرچمی و ملیتی توصیف کنم.  به نبرد دو کشور به عنوان یک جنگ آرمانی نگاه کرده‌ام و با دید سیاسی و بین المللی به آن نپرداخته‌ام. **از زمان دانشجویی یعنی حدود سال‌های ۷۶ تا کنون زمان زیادی برای نوشتن داشتید. چه شد که تا کنون به طول انجامید؟ - دوباره برمی گشتم به عقب. مدام راضی نبودم و احساس می‌کردم باید جور دیگری بنویسم و از این رو نوشته‌های قبلی را پاره کردم؛ تا اینکه بار سوم به زبانی که می‌خواستم دست یافتم و  از این رو سال گذشته بخشی از آن را نوشتم.  به دلایل شخصی مدتی وقفه در کار ایجاد شد اما از ابتدای سال جاری نوشتن را دوباره شروع کردم و تا پایان فروردین ماه داستان به اتمام رسید.  
درختان بی سایه، نگرشی نوین به دفاع مقدس  
**پس کرونا در اتمام این داستان تاثیر داشت؟ - کرونا با همه عواقبی که داشت، باعث شد که بتوانم فارغ از دغدغه‌های آموزشی و درس، ذهنم را بر نوشتن این داستان متمرکز کنم و این شاید از جمله وجوه مثبت کرونا برای من بود. قرنطینه اگرچه دلیل ناخوشایند و شومی داشت اما نتیجه‌های مثبتی هم داشت. قرنطینه به ما به عنوان آدم‌های همیشه در رفت و آمدهای بادلیل و بی دلیل، یک سکون و سکوت زیبا هدیه داد. در قرنطینه خیلی کارهای ناتمام را می‌شد به اتمام رساند و به خیلی مسایل فکر کرد. قرنطینه اجباری باعث شد در بسیاری از امور فراموش شده، تعمق کنیم که پیش از کرونا از ذهن‌ها رفته بود.من تنهایی و سکوت را همیشه دوست داشته ام و به همین دلیل هم به استقبال قرنطیه رفتم و مشغول شدم. حتی با خود فکر کردم که آنچه را که با نوشتن «درختان بی سایه» باید بگویم را مطرح کنم پیش از آنکه کرونا به سراغ من هم بیاید. و اینکه این زمان مفید و بدون مزاحمت آمد و شدها را چرا باید از دست داد؟ ضمن اینکه هنگام تدریس مجازی زبان انگلیسی به دانش‌آموزان، با جستجو در اینترنت به یافته‌ها و ایده‌های جدیدی نیز دست یافتم که در نگارشم تاثیر گذار بود. **داستان در چه زمینه‌ای روایت شده است؟ - داستان با زمینه‌ی عاشقانه در مرز اروند، یعنی در آخرین نقطه مرزی، جریان پیدا می‌کند و از یک نگاه ملی برخوردار است. یعنی منطقه‌ای که مشترکات بسیاری با کشوری که با آن در حال جنگ است دارد. در این داستان اشتراکات خوزستان با منطقه مرزی عراق مانند زبان، لباس، فرهنگ عشق‌ورزی، ازدواج، رقص و حتی نوع موسیقی‌ روایت شده است. تحقیقات مفصلی برای زمان و مرزهای جغرافیایی و  ترجمه دقیق آهنگ‌ها و ملودی‌هایی که در آن زمان بین مردم عراق و مردم خوزستان به صورت مشترک رایج بود، انجام دادم. **کتاب چه زمانی از جنگ را روایت می‌کند؟ - این حادثه در ابتدای جنگ و زمانی  رخ داده است که در بین بومیان هنوز کسی فهم درست و کاملی از واقعه جنگ ندارد. هنوز مشترکات کشور در جریان بود و مردم هر دو کشور در مرز و در برخورد با یکدیگر با هم عربی صحبت می‌کنند. **مشترکات بومی را چگونه سعی کردید در داستان نشان دهید؟ -آنچه که مسلم است اشتراکات دینی، مهمترین نقطه اشتراک هر دو کشور است. انتخاب نام «محمد» برای قهرمان اصلی داستان به همین منظور بود. ضمن اینکه در خلال جنگ «تجاوز به خاک» و «دفاع»، ۲ مقوله‌ای است که در لابلای آن قسمت‌های مختلف جنگ و تاثیر اشتراکات بین دو کشور بر رفتارآن‌ها نشان داده شده است. به عنوان مثال جستجوی بدن زن توسط دشمن نامحرم و مقاومت همسر در برابر آن و دیگر حوادثی که با خواندن داستان، مخاطب را در فضای واقعی جنگ برای بومیان قرار می‌دهد. علاوه بر آن رابطه‌های تجاری و دینی نیز روایت شده که تا پیش از جنگ افراد برای زیارت به کربلا می‌رفتند و با مردم عراق مراوده داشتند؛  و هم اینک جنگ، آنان را در مقابل کسانی قرار می‌دهد که تا قبل از این حادثه برای یکدیگر سوغاتی و هدیه می‌آوردند. مادر مادربزرگم وقتی بچه بودم، برای من بارها از سفر کربلایش در سال های دور پیش از جنگ صحبت کرده بود که در دوران سفر، منزل یک عراقی سکونت داشته است. نکات دیگری از جمله جایگاه فرزند پسر در خانواده‌های عرب، یا رسوم اعراب هنگام وضع حمل یک زن باردار از جمله مشترکاتی است که در این داستان بیان شده است. حتی در توصیف محل و پوشش محلی که بیشتر نخل‌های خرماست سعی شده این اشتراکات نشان داده شود. در هم تنیدگی آرمانی نخل‌های خرمای بَرَهی که یک ویژگی طبیعی و جغرافیایی در این منطقه است نماد در هم‌تنیدگی روابط و آمد و شد و احساسات و عواطف بین آدم‌های هم کیش و همسایه می‌تواند باشد. این در هم تنیدگی سایه‌ای ایجاد می‌کند که سنبل آرامش  واستراحت هست و جنگ تاثیر منفی بر این سایه دارد. **زبان عربی از بارزترین اشتراکات مردم خوزستان و عراق است. این مساله چگونه در داستان نشان داده شده؟ -خوزستان بود. با این ایده که این استان باید به خاک اصلی یعنی عراق برگردد. در مقابل عرب‌زبان‌های ایران دچار شوک جنگ تحمیلی و ناگهانی بودند، که چرا کشور هم‌زبان و هم‌مذهب به خاک آن‌ها تجاوز کرد. این مساله با تکنیک‌های مختلف در داستان گنجانده شده است. **در مجموع جایگاه این داستان را در مجموعه هنر و ادبیات دفاع مقدس چگونه می‌بینید؟ -به نظر می‌رسد این داستان یک نگاه تازه است که جای آن در ادبیات و هنر دفاع مقدس از جمله سینما، شعر و یا ادبیات داستانی خالی است.  به عنوان مثال اینکه یک زن خوزستانی در سیر داستان به ناچار و در اوج زمانی و مکانی هجوم دشمن، وارد خاک عراق بشود و او را به عنوان مهمان در نظر بگیرند و مورد حمایت قرار بگیرد، در حالی که از کشور متخاصم آمده است، از نکاتی است که در هیچ کتاب یا فیلمی نشان داده نشده است. اما اینها اتفاقاتی بوده که رخ داده است. مردم بومی در ابتدا به جنگ به عنوان مساله‌ای که به زودی تمام می‌شود و روابط دوباره عادی می‌شود، نگاه می‌کردند. علاوه بر آن حس مشترکی بین مردم مرزهای درگیر وجود داشت و درحالی که جنگ شروع شده بود اما تا مدتی کسی از جنگ و نظامی ها صحبت نمی‌کردند. تا اینکه به ناگهان (حدود ۲ ماه پس از آغاز جنگ) شهرهای عرب زبان خوزستان اشغال شدند که این امر باعث بهت مردم شده بود. این حس مشترک و این بهت مردم در داستان نشان داده می‌شود. **فیلم روز سوم تا حدودی این تعاملات را نشان می‌دهد -این فیلم را دیده‌ام و این فیلم تا حدودی به این مساله پرداخته است. اما شخصیت عراقی این فیلم در نهایت یک نظامی می‌شود و اینجاست که وجه نظامی فیلم بیشتر می‌شود و در ادامه از این ارتباط اثر خاصی نمی‌ماند. اما اگر این شخصیت نظامی نمی‌شد شاید روایت این فیلم  به گونه‌ای دیگر و البته نزدیکتر به داستان « درختان بی سایه» می شد. چون همواره وجهه نظامی جنگ بر دیگر وجه‌ها سایه افکنده بود و از سویی دیگر خبرگزاری، اینترنت و در کل  وسایل ارتباط جمعی در آن زمان مانند امروز توسعه نیافته بود که این جنبه از جنگ را به نسل‌های بعدی منتقل کند و به دنیا نشان بشناساند. از این رو به نظر می‌رسد این وجهه از زندگی مردم دست نخورده باقی مانده و باید به آن پرداخته شود و داستان بلند «درختان بی سایه» این رسالت را دارد. **داستان با چه سبکی نوشته شده است؟ - سبک روایت، تقلید از هیچ سبک خاصی نیست. گره‌افکنی‌های بسیاری در طول روایت داستان انجام و باز کردن آن به مخاطب سپرده شده است. به این ترتیب سعی کرده‌ام خواننده را فعال نگه دارم تا داستان با پرسش و تلاش برای یافتن پاسخ توسط مخاطب پیش برود. خواننده نمی‌تواند با خیال راحت و با حالت روزنامه‌وار این کتاب را مطالعه کند، بلکه باید با داستان درگیر شود و خود یکی از ستون‌های داستان می‌شود. مخاطب با خواندن این اثر به بایدها و نبایدها، شدن‌ها و نشدن‌های قصه فکر می‌کند تا خود اهداف آرمانی و غیر آرمانی داستان را مشخص کند؛ به بیانی دیگر این کتاب در پِیِ  القای مطلب به خاطب نیست، بلکه مخاطب در نهایت خود تصممی می‌گیرد و قضاوت می‌کند. ** کتاب کی راونه بازار می‌شود؟ - امیدواریم که تا پایان پاییز بتوانیم کتاب را در ویترین کتاب فروشی‌ها ببینیم.  

گفت و گو :حسین آزاد منجیری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha