به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت، "پسرکشی" ازجمله تازهترین فیلمهای اکران آنلاین است که برای مخاطب عادتکرده به کلیشههای سینمایفارسی پر از آشناییزدایی است و از همین حیث محصولی آلترناتیو از سینمای مستقل به شمار میرود؛ فیلمی که هم غنای بصری قابل توجهی دارد و هم بر سنت داستانگویی هزارویکشبی، بیننده را دنبال خود میکشد.
محمدهادی کریمی کارگردان "پسرکشی" پیشتر و در فیلمنامههایی که برای جریان اصلی سینمای ایران یا همان mainstream نوشته بود، قدرت داستانگویی خود را به رخ کشیده بود؛
"سیب سرخ حوا"، "مارال"، "دختران انتظار"، "رخساره"، "شمعی در باد"، "انعکاس"، "ساکن طبقه وسط" و "ایران برگر" فارغ از کیفیت تکنیکیشان که مرتبط با کارگردان بود در یک وجه مشترک بودند و آن هم داستانگویی سلیس و کاملا ایرانی برمدار فلسفه شرقی قصهگویی.
در این مدار قصهگویی، مخاطب میتواند از هرجای داستان که شده با آن همراهی کند ولی حظ داستانی زمانی کامل میشود که فیلم را یک بار از ابتدا تا انتها ببیند و زودتر از نویسنده، به پیشبینی دست زند ولی با رکبهای نویسنده و غلط از کار درآمدن پیشبینیهایش، لذتش از تعقیب داستان دوچندان شود!
"پسرکشی" کاملا بر مدار همین داستانگویی پیش رفته و محمدهادی کریمی همچون طبیبی که بر بالین بیماری دچار تشخیص اشتباهی نشسته ابتدا میکوشد ریشههای بیماری خشونت را به روشنی برای بیمار(مخاطب) تبیین کند و سپس برای درمان بیماری، دارویی را تجویز کند بهنام دور ریختن خرافه و اعتقادات موهومی که هیچ ریشه منطقی-الوهی ندارند.
اکران آنلاین "پسرکشی" هرچند لذت تماشای صحنههای رنگارنگش بر پرده عریض سینما را کاهش داده ولی به هر حال در سینمای خانگی و با تلویزیونهای بالای ۵۰ اینچ هم میتوان حداقلی از آن لذت سینمایی را تجربه کرد به خصوص که اینجا با یک بلیت، یک خانواده میتوانند به تماشای "پسرکشی" بنشینند که انصافا اقتصادیتر است؛ آن هم در روزگار انبوه مشکلات اقتصادی.
"پسرکشی" ساحتی با نام بازیگیریهای خلاف عادت از بازیگران آشنا را هم به رویارویی میطلبد و چون بازیگران صرفا یک عضو هستند از پیکرهای انسانی، بیشتر به چشم میآیند تا زمانی که سازی ناکوک باشند از پیکرهای مکانیکی.
ژاله صامتی دربین همه بازیگران مهارتش بیشتر به چشم میآید چون با خوششانسی نقشی نصیبش شده که امثال سیمین معتمدآریا سالها در پیاش بودند و نصیبشان نشد.
بازی ژاله صامتی در "پسرکشی" کم ندارد از بازی روانی که پنهلوپه کروز در "بازگشت/وولور" ساخته پدرو آلمادوآر ارائه داده بود؛ به خصوص که هر دو فیلم بر قتل بهعنوان عنصری منتج از مصلحتاندیشی تکیه دارند.
در "بازگشت"آلمادوار قتل در دفاع از حیثیت رخ میداد و مادری را میدیدیم که از دختر قاتلش حمایت میکرد و اینجا با زن/مادری روبروییم که برای دفاع از هویت به بازی گرفتهشدهاش به دام قتل میافتد.
بازیهای پیرامون صامتی هم کم و زیاد بازیهای معقول و کنترلشدهای هستند و بیش از همه آرمان درویش در نقش یک جوان جسور و تحصیلکرده مخالف با بدویت که در کوران بحران، رفتاری متناقض بروز میدهد، خودنمایی کرده است. از آرمان همین سالها فیلم "یلدا" را هم دیده بودیم با ۱۸۰درجه تفاوت نسبت به "پسرکشی" و چه خوب که آرمان درویش با کاوش در پرسوناژ هم اینجا و هم آنجا نیک، عرض اندام کرده است.
از "پسرکشی" نمی شود گفت و از فیلمبرداری یکدست حسن کریمی نگفت.
حسن کریمی که پیشتر در "برف روی شیروانی داغ" هم تجربه کار با محمدهای کریمی را داشته مهارت بالایی در فیلمبرداری نماهای رئال دارد و در "پسرکشی" برای اولین فیلمبرداری نماهای تاریخی را هم تجربه و وارد رزومه خود کرده تا در آینده بتواند بهعنوان مدیر فیلمبرداری مناسب بیگپروداکشنهای تاریخی به کار گرفته شود.
"پسرکشی" با تشویش آغاز میشود، با دلهره به بیشینه مدار تعلیق میرسد ولی با آرامش و امید به پایان میرسد و این به آرامش رساندن مخاطب غرق در دلهره، برگ برندهای است در دوران محاطشده با انبوه فیلمهای پراغتشاش و انگاری مولف اثر خواسته به سبک ابتهاج بگوید: روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید/حالیا چشم جهانی نگران من و توست.
نظر شما