تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۰
نویسنده: زهرا جنت، کارشناسی ارشد حقوق بشر، مولف؛ افراد بزرگسال هم در مواجه با بحران دچار ترس و نگرانی میشوند ولی به این نکته دقت کنیم که ما بزرگسالان به علت تجربههای شخصی یا شنیدهها و مطالعاتمان، اطلاعاتی از دیگر بحرانهایی که پیشترها رخ داده و تمام شده اند داریم و با نگاهی به سیر زندگی در جوامع مختلف، این را میدانیم که یک جامعه همیشه در حالت بحران نمیماند. کودکان چنین زمینه ذهنی و تجربهای ندارند. خود را در شرایط خطرناک، بیدفاع و ناتوان میبینند و اگر صحبتهای اطرافیان خصوصا والدین هم پراسترس باشد احساس خطر و هراس میکنند. برای اینکه پناه امنی برای کودکانمان باشیم لازم است تا خودمان آرام و مسلط به شرایط باشیم. ترسها و نگرانیهای خودمان را مدیریت کنیم اما پنهان نکنیم. دنیایی غیر واقعی برای آنها نسازیم. در حد امکاناتمان اطلاعات درست کسب کنیم. توصیهها را دنبال و عمل کنیم. به دنبال خبرها و شایعات نباشیم. با آرامش و در اولین فرصت ممکن، با کودکانمان در مورد شرایط به وجود آمده و با ادبیاتی که برای آنها قابل درک باشد صحبت کنیم. اطلاعات درست و کلی به کودک بدهیم. در کنار سخنان امیدبخش و مثبت، او را نسبت به مواردی که نیاز به رعایت هست مطلع کنیم و از کودک درخواست همکاری و همراهی داشته باشیم. کودکان را در آغوش بگیریم، از خاطرات و شنیدههای خودمان در مورد بحرانهای اینچنینی که قبلا رخ داده با روایتی داستان گونه صحبت کنیم. از ترسها و نگرانیهای خودمان هم در قالب کلماتی که برای کودکان استرس زا نباشد صحبت کنیم و از آنها بخواهیم از فکرها و ترسها و اضطرابهایشان بگویند. صبورانه به حرفای آنها گوش بدهیم و در حد اطلاعاتی که داریم به درستی به پرسشهای آنها پاسخگو باشیم. در آخر به آنها اطمینان بدهیم که همیشه در کنار آنها هستیم و امنیت و شادی آنها اولیت اول زندگی ما میباشد. در آخر صحبت، با یک پیشنهاد شاد برای یک بازی فیزیکی یا فکری، ذهن آنها را از مسائل تنش زا دور کنیم و خودمان را آماده کنیم که در کنار حمایت فیزیکی، از روح و روان فرزندانمان هم حفاظت کنیم. در مورد کودکان کم سن و سالتر ممکن است که ترس و اضطرابی که از والدین و محیط میگیرند در غالب گوشه گیری یا وابستگی شدید به پدر و مادر، بدخوابی، دل درد و علائم فیزیکی و حتی شب ادراری نمود پیدا کند. در چنین مواردی میتوان از پخش موسیقی ملایم و در آغوش گرفتن و ماساژ دادن بدن برای برقراری ارتباط آرام بخش استفاده کنیم و با کمات و جملات محبت آمیز از اینکه همیشه کنار و مراقب آنها هستیم صحبت کنیم. مواقع بحران و خطر، زمانهای خوبی برای محک زدن میزان توجه ما به مسوولیتها و ادعاهایمان از جمله مسوولیت پدر و مادری است. در شرایط لزوم قرنطینه خانگی، باید علاوه بر برنامههای معمول، با حوصله و روی گشاده برنامههای ویژه و مفرحتری برای کودکان در نظر بگیریم و وقت و توجه بیشتری به آنها اختصاص دهیم. کودکان مسوول استرس و نگرانیهای ما نیستند و باید دقت بسیاری داشته باشیم که رفتار و گفتارمان تحت تاثیر فشار نگرانی از شرایط جاری، باعث تخریب روحیه کودکان نگردد. اگر کودکمان به علت ترس از شرایط پیش رو، بدخلق و بهانه گیر شده است جملاتی مانند: "در میان این همه گرفتاری و ترس مریضی، حوصله این رفتار تو را ندارم" از سویی باعث انتقال این ترس و وحشت به او میشویم که شرایط، برای ما هم ترسناک و غیر قابل تحمل است و از سوی دیگر این پیام را به کودک دادهایم که مواردی مهم تر از او در زندگی ما وجود دارد. نوشتن و نقاشی از جمله سرگرمیهایی است که میتواند راهی برای بیان احساسات در کودکان باشد. وسایل نقاشی در اختیار کودکان بگذاریم و در حد امکان با آنها همراهی کنیم و با دقت به توضیحاتی که در زمینه نقاشیشان میدهند یا متنی که مینویسند و میخوانند گوش کنیم و با توضیحات درست و دلگرم کننده به موارد هراس و ترس آنها پاسخگو باشیم. علاوه بر بازی، در خانه مسوولیتهای کاری (هر چند کوچک) به کودکان بسپاریم. خصوصا در مواردی که مربوط به رفع بحران است با آنها صحبت کنیم و از آنها طلب یاری و همکاری کنیم. اجازه بدهیم کودکمان احساس مفید بودن و همراهی داشته باشد. با توجه به آگاهی و تجربههایی که از روحیات و رفتارهای کودکانمان داریم، تغییرات رفتاری آنها را در زمان بحران، مرتب رصد کنیم. تغییرات خلق و خویی آنها را پیدا کنیم و سعی کنیم با درک و دادن اطللاعات و اطمینان، آنها را برطرف کنیم. انتظار نداشته باشیم با یک بار صحبت و توضیح شرایط یا بازی و تفریح، به یکباره کل اضطراب و ترس کودکان و علائم آن از بین برود. اگر با وجود انجام مستمر گفتگو و گذاشتن وقت کافی برای بازی و سرگرمی ،باز هم علائم کمتر نشد یا بدتر شد حتما از یک مشاور کمک بگیریم. پس از پایان این روزهای بحرانی و قرنطینه خانگی، برنامهای در بیرون خانه ترتیب دهیم و ضمن ایجاد یک فضای شاد، با کودکان صحبت کنیم و از آنها بخواهیم از برداشت و حسشان در زمان بحران و پایان آن سخن بگویند و مطمئن شویم که این روزهای سخت، تجربه مفیدی برای آینده آنها شده است. برای مشاهده قسمت اول این مقاله کلیک کنید.