تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۳
به گزارش گروه ورزش خبرگزاری سلامت حقیقت این است که اگر پرسپولیس مانند اکثر دوره‌های ۲۰ سال اخیر لیگ قهرمانان در همان مرحله گروهی و حداکثر اولین مرحله حذفی شکست می‌خورد کسی گله نمی‌کرد چراکه سالهاست فوتبال ایران در همین سطح متوقف شده و نتیجه نگرفتن تیم‌های ایرانی تبدیل به عادت شده است. علی دایی، دنیزلی، وینگادا و چندین و چند نام دیگر تاکنون در لیگ قهرمانان روی نیمکت پرسپولیس بوده‌اند اما هیچ‌کدام نتیجه لازم را نگرفته‌اند. اما وقتی یک تیم شگفت‌انگیز ظاهر می‌شود و بالاتر از سطح انتظار به فینال لیگ قهرمانان می‌رسد آن قدر سطح هیجان و انرژی بالا می‌رود که دیگر شکست در آن مرحله قابل هضم نیست و تمام واقعیت‌ها از جلوی چشم کنار می‌رود و باختن با دو ضربه پنالتی و یک گل اختلاف به نماینده کره جنوبی به فاجعه ملی و ضعف فنی تعبیر می‌شود و شکست تمام غولهای آسیا از مرحله گروهی تا نیمه نهایی فراموش می‌شود. درباره پوکر قهرمانی هم ذهنیت مشابهی وجود دارد. رسیدن به چهارمین قهرمانی پیاپی فصل گذشته آن قدر برای همه عادی است که احساسات هیچ‌کس را قلقلک نمی‌دهد و کسی اصلا متوجه نمی‌شود قهرمانی با ۱۴ امتیاز اختلاف نسبت به نزدیک ترین تعقیب کننده از ابتدای تاریخ تاسیس باشگاه بی‌سابقه بوده است اما باختن و مساوی کردن در دو بازی تشریفاتی انتهای فصل مقابل گل‌گهر و ذوب آهن با ترکیبی از بازیکنان اصلی و ذخیره تبدیل به چماقی برای انتقاد از سرمربی پرسپولیس می‌شود. نتیجه دربی هم دیگر بهانه برای انتقادات تحلیلگران است. نتیجه مساوی با ۴۴ بار تکرار در ۹۴ بازی پرتکرارترین نتیجه در تاریخ دربی تهران است اما وقتی یک تیم به جای بستن بازی و اتخاذ استراتژی احتیاط آمیز هجومی بازی می‌کند و جلو می‌افتد و سپس برتری را از دست می‌دهد تبدیل به فاجعه می‌شود، با این شرایط بهتر است از همان اول بازی را متعادل پیش ببرد و با یک تساوی بی‌دردسر دربی را به اتمام برساند! پرسپولیس در یک دهه اخیر تنها دو بار در دربی شکست خورده که هر دوی آنها در دوران برانکو بوده است، در مجموع دربی‌های تاریخ هم ۲۵ بار شکست خورده که خیلی از آنها با حضور بزرگترین مربیانش مثل آلن راجرز، علی پروین و برانکو روی نیمکت بوده اما مساوی‌های یحیی گل محمدی در دربی بهانه‌ای برای زیر سوال بردن هنر مربی‌گری او در بازی‌های بزرگ می‌شود و کار به بررسی و تحلیل چیدمان زنندگان ضربات پنالتی هم می‌رسد اما هیچ‌کس نمی‌گوید تیمش مقابل یکی از پرمهره‌ترین تیم‌های سالهای اخیر فوتبال ایران که میلیچ و دیاباته را روی نیمکت دارد در دو بازی کامبک زده و در آستانه پیروزی قرار گرفته و شکست نخورده است. تمام این مسائل را که کنار هم می‌گذاریم تنها به مسئله‌ای به نام سطح توقع می‌رسیم. تیمی که در مرحله گروهی لیگ قهرمانان حذف شده، تیمی که سالها قهرمان لیگ برتر نشده، تیمی که با یک بازی احتیاط آمیز چندین دربی را با تساوی‌های کسل کننده به پایان رسانده آن قدر سطح توقع را پایین آورده که نایب قهرمانی در آسیا و تساوی در دربی برایش تبدیل به فاجعه نمی‌شود اما اگر خودش آن قدر خوب عمل کند که دست به کارهای غیرمنتظره و تحسین‌برانگیز بزند اگر حتی لحظه آخر هم کم بیاورد این عملکرد خیره کننده برایش تبدیل به تیغ دولبه می‌شود و آنهایی که سهمی از انصاف در قضاوتشان ندارند از آن تیغ برای تخریبش استفاده می‌کنند. پرواضح است که تحلیل و نقد اتفاقات و تصمیمات فنی و فوتبالی مسئله‌ای بدیهی است و اشکالی هم ندارد، نیازی نیست مدام از نبود فرصت نقد شکایت کنند، تا قیامت می‌شود گفت که اگر آن تعویض انجام می‌شد یا اگر آن بازیکن در دفاع راست بازی می‌کرد یا فلان بازیکن برای ضربه پنالتی انتخاب می‌شد شاید نتیجه دیگری اتفاق می‌افتاد. اما تحلیل مورد به مورد اتفاقات و زوم کردن روی لحظات خاص نباید باعث ندیدن کلیت کار و زیر سوال بردن مجموع عملکرد شود. اینکه بخواهیم یک سرمربی با سلیقه و میل ما در برخی لحظات و اتفاقات تصمیم بگیرد شاید در آن لحظه خاص نتیجه بهتری داشته باشد اما چیزی به نام فلسفه شخصی و ذهنیت کلی سرمربی را دچار تغییرات اساسی می‌کند، آن وقت می‌شود گفت تیم اصلا کامبک نمی‌زند یا به فینال نمی‌رسد که نیاز باشد در دقایق پایانی‌اش تعویض بکند یا نکند!