به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت، تورج اصلانی سال ها به عنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران مشغول به فعالیت بوده و با فیلمسازان نام آشنایی مانند بهروز افخمی، نیکی کریمی، رضا کاهانی، کامبوزیا پرتوی، بهمن قبادی، علیرضا امینی، محسن تنابنده، سامان سالور، محسن امیر یوسفی و غیره همکاری کرده است. وی چند سال قبل فیلمی به نام «جینگو» ساخت که اکران محدودی داشت. این روزها «حمال طلا» دومین فیلم اصلانی به صورت آنلاین اکران شده است. به همین بهانه با وی درباره فیلم و حواشی پیرامون آن به گفت و گو نشسته ایم:
*شما تاکنون دو فیلم بلند ساخته اید اما در جشنواره فیلم فجر «حمال طلا» در بخش فیلم اولی ها به نمایش درآمد. بالاخره ما آن را فیلم اول شما بدانیم یا فیلم دوم؟
_ من در سال ۹۲ فیلم «جینگو» را ساختم که پروانه ساخت ویدیویی داشت اما حمال طلا پروانۀ سینمایی دارد. بنابراین از نظر قوانین وزارت ارشاد، حمال طلا اولین فیلم سینمایی من محسوب میشود. اما در جشنوارههای خارجی و سایت imdb «جینگو» به عنوان اولین فیلم و «حمال طلا» به عنوان فیلم دوم ثبت شده است .
* سرنوشت فیلم «جینگو» چه شد؟ اصلاً نمایش عمومی داشت؟
- بله به طور محدود در سینماهای هنر و تجربه اکران شد و قرار است تا پایان امسال نسخه دی وی دی آن هم در شبکه نمایش خانگی توزیع شود.
* شما به عنوان مدیر فیلمبرداری بیشتر با کارگردانهایی کار کردهاید که دغدغه اجتماعی دارند این همکاریها و تجربههای قبلی چقدر در نگاه شما به سینما تأثیر داشته و در ساخت حمال طلا از آنها استفاده کرده اید؟.
_تجربه همکاری با آدمهای مختلف در جهان بینی یک هنرمند تاثیرگذار هست ولی خط دهنده نیست . ممکن است این تجربه ها به تکامل نگاهی که هر شخص دارد کمک کند. من در سینما از هیچ مکتب یا فیلمسازی تأثیر نگرفتهام و دنبال ترجمه نگاه شخصی خودم هستم .
* «حمال طلا» یک سوژه بکر و تازه دارد که تاکنون در سینمای ایران به آن پرداخته نشده . به نظر می رسد که شما یک دکمه که همان ایدۀ ناب است پیدا کرده اید و بعد برایش یک کُت (به منزله فیلمنامه کامل) دوخته اید. این طور بوده یا نه، از اول و همراه با ایده مرکزی، شخصیتها و داستان را هم داشته اید؟
_حکایت دکمه و کت برای فیلمنامه هایی کاربرد دارد که یک ایده دارند ولی نتوانسته اند درست آن را پرورش بدهند. ما دکمه ای نداشتیم که به دنبال کت باشیم؛ ما کت و دکمه را با هم داشتیم. یعنی این ایده با همه اتفاقها و آدمهایش از ابتدا وجود داشت.
* شغلی که آدمهای فیلم دارند و فضایی که در آن کار میکنند خیلی خاص است. چقدر برای نزدیک شدن به این فضا تحقیقات میدانی داشتید تا فیلمنامه به واقعیت نزدیکتر باشد؟
_ حدود یک سال به کارگاههای طلاسازی و قال کاری که پسماندهای طلا را دوباره ذوب می کنند، رفت و آمد داشتم و خیلی از سکانس هایی که شما در فیلم می بینید را خودم در واقعیت مشاهده کردهام. ضمن اینکه همکار فیلمنامه نویسم «هادی نادی» خودش مدتی در این کارگاهها کار می کرده و این فضا و آدم هایش را می شناخت که تجربیاتش خیلی به واقع گرایی فیلم کمک کرد .
*پرداختن به زندگی آدم های پایین شهر همیشه این وصله را به فیلمساز می چسباند که در فیلمش سیاهنمایی کرده و فقر و فلاکت و بدبختی آدمها را نشان داده . برخی در مورد فیلم شما نیز همین تعبیر را به کار بردهاند. خودتان چه تمایزی بین نشان دادن واقعیت های جامعه و سیاهنمایی قائل هستید؟!
_واقعیت های جامعه می تواند مثل یک قهوه، تلخ یا مثل شربت، شیرین باشد. کاری که من انجام میدهم واقع نمایی است و اعتقادی به سیاهنمایی ندارم. در نگاه برخی منتقدین شاید «سیاه بینی» باشد. واقعیت ها را هرچه آدم بیشتر می بیند تلخ تر است و این تلخی ها شاید ما را آزار بدهد این دیگر ساخته ذهن من نیست، چیزی هست که وجود دارد .
شخصیت اصلی فیلم من اسمش «رضا کیفی» است. به آدم هایی که شغلشان حمل طلا از کارگاهها به طلافروشی هاست، «کیفی» می گویند. این ها کارشان خیلی سخت است. وثیقه و سرمایه باید بگذارند. امنیت جانی ندارند همیشه استرس و ترس از سرقت دارند. اگر دو روز با آنها زندگی کنید میبینید که اوضاع شان خیلی تلخ تر از آن چیزی است که من در فیلم نشان دادهام. البته بعضیهایشان که سابقه زیادی دارند پلیس اجازه داده که - مثل نگهبان هایی که در ماشین حمل پول بین بانک ها کار می کنند - وسایل دفاع شخصی مثل اسپری فلفل و شوکر حمل کنند اما اکثرشان این امکانات را ندارند.
*در بین صحبتهایتان به نگاه بعضی ها اشاره کردید که ممکن است «سیاه بین» باشند در مورد این اصطلاح بیشتر صحبت می کنید؟!
_ یک آدم می تواند مثبت نگر باشد و یک آدم دیگر می تواند به همه چیز منفی نگاه کند. در مواجهه با یک فیلم یا هر اثر هنری این نگاه آدم هاست که مهم است. بعضی ها به همه چیز با عینک بدبینی نگاه میکنند و همه چیز را سیاه می بینند. در نتیجه وقتی با یک فیلم مثل «حمال طلا» مواجه میشوند واقع نمایی اثر را سیاهنمایی تعبیر می کنند.
* اگر تماشاگران بیش از یکبار فیلم را ببینند ممکن است در همه سکانس های فیلم نمادها و نشانههایی کشف کنند که مربوط به لایه زیرین اثر است. از آشکار ترین نماد ها، دست و پا زدن کاراکتر هاست که به دنبال روزی خود در میان مدفوع و فضولات انسانی هستند . یا مشخص تر، در سکانسی که فضولات را میگیرند، وقتی به سمت کارگاه میبرند بوق می زنند و چراغ می زنند. انگار همراه ماشین عروس هستند! و کمی جلوتر وقتی کارگرها فضولات را داخل وان میریزند و از تپه بالا میبرند جوری میزانسن داده شده که شبیه مراسم تشییع جنازه است! به عنوان کارگردان از ابتدا فکری برای این نمادپردازی ها داشتید؟
_ من از اول این تعابیر و نمادها را در ذهن نداشتم. طبیعتاً وقتی اینها در مزایده برنده میشوند خوشحالند. فاضلاب را با تانکر حمل کرده و درون استخر خالی میکنند. بعد داخل تشت یا وان می ریزند و به سمت کوره می برند. احتمالاً در آن مکان به خاطر شیب تپه نمی شد از فرغون استفاده کرد، کارگران چند نفری زیر وان را گرفته و میبرند. ضمن اینکه آن کیسهها را نمیشود با دست حمله کرد به خاطر ذرات طلایی که در آنها وجود دارد .
*آن استخر در لوکیشن وجود داشت یا خودتان ساختید؟
_استخر بود اما با همفکری طراح صحنه مان مجید علی اسلام یک رنگ و لعاب دیگر دادیم برای اینکه آن حجم از فضولات ساخته شود باید مقدار زیادی پودر بیسکویت و آب هویج و پوست هویج و مواد دیگر مخلوط می شد...
* وقتی فیلم را می دیدم احساس کردم افرادی که به عنوان کارگر جلوی دوربین حضور دارند، هنرور نیستند. درست است؟
_بله. واقعاً کارگرند و من از بین کارگرانی که هر روز در میدان قلعه حسن خان می ایستند آنها را انتخاب کردم. در همان لوکیشن، خوابگاه و غذا و امکانات در اختیارشان گذاشتم برای چند روزی که آنجا فیلمبرداری داشتیم و دستمزدشان را هم کامل پرداخت کردم .
* قصه فیلم بر پایه تاثیر نوسانات اقتصادی در زندگی مردم و بالا رفتن قیمت طلا استوار شده. الان فیلم در شرایطی اکران شده که این بحران اقتصادی به اوج خودش رسیده و برای تماشاگران ملموس تر است. وقتی سه سال قبل این فیلم را می ساختید فکرش را می کردید که اوضاع اقتصادی مملکت خراب تر از آن چیزی شود که شما در فیلمتان نشان داده اید؟
_اگر می دانستم اوضاع اقتصادی اینقدر خراب میشود همان پول که صرف ساخت این فیلم کردم را دلار و طلا می خریدم و امروز با چند برابر قیمت می فروختم، الان وضعم خیلی بهتر بود! (باخنده) من هم مثل شما و بقیه مردم، رکب خوردم! من یک فیلمساز مستقل هستم و همه سرمایه ساخت فیلم را خودم گذاشته ام . نه وام گرفتم نه اسپانسر داشتم. آن زمان که دلار ۳۸۰۰ و سکه یک میلیون و ۴۰۰ بود؛ من یک و نیم میلیارد تومان هزینه کردم تا این فیلم ساخته شد. اگر با آن پول هزار تا سکه تمام بهار خریده بودم و امروز میفروختم حداقل ۱۰ میلیارد برایم سود داشت . ولی با این وضعیت اکران، فیلم هزینههای خودش را هم بر نمی گرداند. چون یک روز پس از اکران، تلویزیونهای ماهوارهای فیلم را دزدیدند و پخش کردند. همین الان که دارم با شما صحبت میکنم یکی از همین شبکه ها دارد فیلم را نمایش می دهد . در اینترنت هم، فیلم را برای دانلود رایگان گذاشته اند . به نظر شما با این همه خسارت و ضرر، الان خود من، یک «رضا کیفی» نیستم؟!
* جالب اینجاست که یک نفر از شَم اقتصادی شما تعریف کرده بود که سه سال قبل، چنین روزهایی را برای اقتصاد کشور پیشبینی کرده بودید!
_ ببینید، پیشبینی نابسامانی در ایران اصلا کار پیچیدهای نیست چون آدم ها سر جای خودشان نیستند. وقتی که «پول بَر ها» فرار می کنند و «کولبرها» می مانند نتیجه همین میشود. این دیگر شم اقتصادی و پیشبینی نمی خواهد !
* الان در جامعه میبینیم که به خاطر تحریمها و تورم و گرانی و اخیراً کرونا، مردم در باتلاقی دست و پا میزنند که آدمهای فیلم شما درگیرش بودند. یعنی هر چه تلاش میکنند به جایی نمیرسند . مردم مشکلات زیادی دارند و بعضی ها عقیده دارند در این شرایط باید برای مردم فیلم های شاد و کمدی ساخت نه فیلم های تلخی مثل «حمال طلا» که مردم را غمگین تر می کند.
_من فکر می کنم ساخت این نوع فیلم ها بیشتر از اینکه بخواهد روی مردم تاثیر بگذارد باید روی مسئولین و دولتمردان تأثیرگذار باشد. مثلاً پدر من که یک کارمند معمولی و مستاجر است و مثل همه مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند با دیدن «حمال طلا» کامش تلخ می شود، حالش بد می شود. من این را دوست ندارم. من اگر به دروغ، سفید نمایی کنم و بگویم همه چیز خوب است، او می فهمد که دارم دروغ میگویم. این نوع شادمانی کاذب هم خوب نیست. یک نوع سِر کردن است تا تسکین دادن.
ما الان وقتی بین مردم میرویم اکثر قصه های آنها تلخ است. قصه های شیرین ما خیلی تعدادشان کم است. انگار باور کردنی نیستند. قهرمان قصه من کیفش را زده اند و حالا باید جبران کند. من اگر بگویم صاحب کارش آدم خوبی است و می بخشد دروغ گفته ام . چون خود آن آدم هم گرفتاریهای خودش را دارد. آدم ثروتمندی نیست که ببخشد . هر چند در تحقیقاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که در دنیای واقعی این طبقه از افراد خیلی بخشنده نیستند، در عوض، کارگر هایی که فاضلاب را تمیز می کنند بخشنده ترند .
* برای نقش های اصلی فیلم از دو چهره ناشناخته و غیر معروف استفاده کردهاید. این کار به خاطر ارزان تمام شدنِ فیلم بوده یانه، میخواستید بازیگرانی بگذارید که تماشاگران پیشزمینه قبلی از بازی آنها نداشته باشند .
_ من بیشتر دنبال این بودم که تماشاگران قصه ام را باور کنند و هر قدر چهرهها تازه تر و ناشناخته تر باشند این باور پذیری بیشتر است. من میخواستم فضای مستندگونۀ فیلم حفظ شود و گرنه دوستان بازیگر خیلی به من لطف دارند و اگر سوپراستار میخواستم، می آمدند . به خاطر مسائل مالی نبوده که بگویم اگر بازیگر مشهور میآوردیم گران می شد. خدا را شکر آنقدر بین دوستان بازیگر اعتبار دارم که هزینه فیلم زیاد نشود .
ضمن اینکه چهره های جدید هم حق دارند که دیده شوند. مثلاً همین بازیگری که نقش لوئی را بازی کرده فوق لیسانس بازیگری تئاتر دارد یا دیگر بچههایی که تحصیل کردهاند و سالها تجربه فعالیت در تئاتر دارند باید زمینهای برایشان فراهم شود که دیده شوند. من همیشه سعی کردهام برای جوان های مستعد در حد توان، زمینه مساعد فراهم کنم . اما اگر در کنار اینها من از بازیگرانی مثل خانم صامتی یا آقای آقاخانی استفاده کردهام بیشتر سوپاپ اطمینانی است که فیلم برای دیده شدن، یک ویترین داشته باشد. فیلم اول من چون بازیگر معروف نداشت آن طور که باید و شاید دیده نشد . ولی اگر فرضاً نقش اصلی را حامد بهداد بازی کرده بود فیلم دیده می شد و می فروخت .
* اکران آنلاین فرصت مناسبی برای نمایش فیلمهایی است که سال ها پشت خط اکران ماندهاند و نوبت نمایش در سالن های سینما به آنها نمی رسد. حمال طلا هم فکر می کنم دو سال در نوبت مانده بود ...
_ما یک قرارداد با شرکت پخش فیلمیران داشتیم که قرار بود بعد از عید فطر امسال اکران شود ولی به خاطر شیوع کرونا و تعطیلی سالن های سینما مجبور به اکران آنلاین شدیم . اکران آنلاین سالهاست در دنیا رواج دارد ولی در ایران ما اولین سالی است که داریم تجربه میکنیم اگر آن امنیتی که پلتفرم ها و سایتهای خارجی دارند ما هم داشته باشیم که نتوان فیلم را دانلود کرد و غیرقانونی پخش کرد خیلی خوب است. امروزه به خاطر مشغله هایی که وجود دارد شاید برای خیلیها سینما رفتن میسر نباشد ولی در خانه مردم می توانند هر زمانی که بخواهند فیلم ببینند با هزینه کمتر به دور از ترافیک و رفت و آمد و هزینه های جانبی .
از طرف دیگر چون تعداد سینما های کشور کمتر از تعداد فیلم هایی است که ساخته می شوند ما همیشه با کمبود سالن مواجهیم . اکران آنلاین میتواند از تعداد فیلمهایی که در صف اکران مانده اند کاسته و زمینه را برای دیده شدن آنها فراهم کند؛ در نتیجه نه سرمایه ی تهیه کننده می خوابد و نه موضوع فیلم، بیات می شود. اکران آنلاین به نظرم مکمل خوبی برای اکران سینما هاست .
* سوال آخرم درباره پایان بندی فیلم است. تلخی حاکم بر کل فیلم با آن تصادف نهایی تکمیل می شود، در حالی که شاید میشد با تمهیدی دیگر از آن تلخی کم کرد که قهرمان ها کشته نشوند.
_من فقط نشان دادم که آنها تصادف کردند. هیچ نشانه ای نیست که آنها زنده اند یا کشته شده اند این را گذاشتم به انتخاب تماشاگر ...
* خب اگر از این زاویه نگاه کنیم فیلمتان «پایان باز» دارد، چون مشخص نکرده اید که سرنوشت قهرمانان قصه چه می شود؟
_ بله در مورد سرنوشتِ آدم ها که زنده میمانند یا می میرند پاسخ قطعی ندادیم ولی در مورد سرنوشت پول کثیف، پایان فیلم، باز نیست. مسئله اصلی در سکانس فینال، آن کیف حاوی طلا و دلار بود که چون دزدی بود و پول ها آلوده بود دوباره به فاضلاب برگشت .
* با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید.
گفت و گو : جمشید خاوری