به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری سلامت(طبنا)امیر راغب در یادداشتی به تحلیل مساله کریدور زنگزور در رابطه میان ایران و روسیه پرداخت و نوشت:
همکاری ایران و روسیه، یک مشارکت قدیمی نظامی است که بهطور طبیعی، بر اثر هرچه نظامیتر شدنِ مناسبات سیاسی در منطقه غرب آسیا در یکدههاخیر، اقتضائاً زوایایی راهبردی نیز پیدا کرده است. بعد از جنگ اوکراین، ایران باید میان تداوم مشارکت نظامی با روسیه، یا قطع این همکاری انتخاب میکرد.
شراکت نظامی، هرچند ضرورتاً «راهبردی» نیست(یعنی دو طرف را ملزم نمیکند که در همه پروندهها موضع مشترک اتخاذ کنند) اما خصوصاً در منطقهای که در آن، سیاست، همواره ادامه جنگ بوده است؛ یک برگهٔ مهم در بازی سیاست است.
ایران در طراحی راهبرد نظامی خود در منطقه یعنی تأسیس شبکه بازدارندگی نیابتی (موسوم به محور مقاومت) کاملاً مستقل عمل کرده است، اما در پُرکردن خلإ نظامی خود به منظور پیگیری این راهبرد، خصوصا در بخش دفاع هوایی، با روسیه همکاری کرده است. البته ایران انتخابهای گستردهتری هم نداشته است، هر انتخاب دیگری برای شراکت نظامی، جز روسیه، عملاً به معنای مشارکت با رژیمِ ناتو بوده که بارها ثابت شده که یک پیمان نظامی با پیوستهای مهم و گریزناپذیر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اطلاعاتی- امنیتی است و مدتها پیش از شکلگیری جمهوری اسلامی، رژیم پهلوی نیز دریافته بود که «ایران یکپارچه» شانسی در ناتو ندارد.
این به معنای آن است که با آغاز جنگ اوکراین، ایران عملا نمیتوانست راهی را که برای قریب به دو دهه با مسکو رفته را یکشبه دور بزند و مهمتر آنکه سازهٔ جایگزینی نیز برای برقراری چنان تعادل تازهای در اختیار نداشت.
ناتو بسیار قبل از آنکه نبرد با مسکو را به مرحلهای جدید وارد کند(پوتین در آغاز کار در سال ۲۰۰۰ بهدنبال عضویت در ناتو بود که هرگز روی خوش نگرفت) نبرد با ایران را در چند پرونده مهم (هستهای، شراکت با اسرائیل و...) علنی کرده بود و بنابراین، اتخاذ موضع ایران در قبال جنگ اوکراین، نمیتوانست مستقل از موضوعات مورد مناقشه میان ایران و ناتو باشدبه این ترتیب، تصمیم ایران در قبال جنگ اوکراین، اولا تصمیمی بود که مختصات آن، پیشاپیش و در بسترِ تعادلهای سیاسی و منطقهای میان ایران و بلوک ناتو، ترسیم شده بود؛ و ثانیاً اقدام ایران، ابداً به معنای ارتقای سطح و کیفیت روابط با مسکو نبود: امتداد شراکت نظامی با روسیه که حتی جنگ اوکراین، موجب گسترش دامنه آن نشد و پای ایران در میدان نبرد گشوده نشد (به رغم تلاشهای اولیه روسیه برای ورود ایران به جنگ از یکسو، و جنجالهای بلوک ناتو در موضوع فروش پهپاد و موشک به مسکو از سوی دیگر، ایران تا امروز، هرگز به دلیل جنگ اوکراین، مجازات بینالمللی نشده است).
به بیان دیگر، ایران توانست، هم هوشمندانه، شراکت مهم نظامی با مسکو را ادامه دهد، هم از تبعات آن در مقطع جنگ اوکراین در امان بماند. این سیاست، یکی از هوشمندانهترین تصمیمات نظام سیاستگذاری کشور در چند دهه اخیر در یکی از سختترین پیچهای ژئوپولیتیکی جهانی-منطقهای بوده است.
کوتاهسخن آنکه: اولا شراکت نظامی تهران و مسکو، واقعیتی بوده است که معادلات ژئوپولتیکی بلند مدت و کلان، آن را تا حد زیادی اجتنابناپذیر کرد؛ ثانیا جنگ اوکراین (به نظر من با هوشمندی ایران) کمترین عارضه ممکن را برای یکی از راهبردیترین شرکای نظامی مسکو (یعنی ایران) رقم زد.اما موضوع کوریدور_زنگزور طبعاً از دایره شراکت مسکو-تهران خارج است و انتظار نیست و دلیلی هم ندارد که ایران و روسیه در این پرونده مواضع و منافع یکسانی داشته باشند.
وضعیت موجود این پرونده و تنگنایی که جمهوری اسلامی به آن دچار شده است؛ تا حدود زیادی ناشی از اشتباهات ایران در قبال جمهوری آذربایجان طی چند دهه اخیر بوده است که تحلیل چرایی بروز آن، مجال فراخِ دیگری میطلبد. اجمالاً اینکه از ابتدا نیز روشن بود که تهران در موضوع مناقشه آذربایجان و ارمنستان، با مسکو هم مسیر نیست و نمیتواند باشد(جنگ اوکراین، این واقعیت را تنها تسریع کرد).
جمهوری اسلامی باید در این پرونده، ابتکار مستقلی داشته باشد و نقش دیپلماتیک خود را به عنوان یکی از مهمترین همسایگان پهنه درگیری، فارغ از هر طرح دیگر از سوی هر طرف دیگری دنبال کند. تا آنجا که من در این پرونده، مطالعه کردهام، سیاست ایران، نمیتواند پافشاری بر عدم ایجاد هرگونه راه ارتباطی باشد و ابتکار ایران، در عوض، باید متمرکز بر ماهیت حقوقیِ کوریدور زنگزور، با تکیه بر قواعد مشرف بر تغییرناپذیری خطوط مرزی و الزامات ناشی از آن باشد.
در موضوع کوریدور زنگزور، اتفاقا راهبرد تکسویه تهدید نظامی، آنچنانکه باید «فعالانه» نیست و لاجرم باید یک ابتکار حقوقی ضمیمه آن شود.