به گزارش خبرگزاری سلامت(طبنا) خراسان جنوبی، همان روز که خداوند تصمیم گرفت به هرکس استعدادی بدهد، قلم را در دست چرخاند و کمی تفکر نمود، "نون و القلم و مایسطرون" در ذهنش خطور فرمود و در سرنوشت برخی از اشرف مخلوقاتش نوشت؛ قلم برای او.
و این شد آغاز راهی به نام خبرنگاری.
خبرنگاری نه یک حرفه و شغل، که یک عشق است؛ عشقی که چون از جانب باری تعالی بخشیده شده، همواره پر جوشش و خروش است.
عشقی که در برابر دردهایش پریشان نمی شود؛ و به دنبال بی توجهی، بازهم محکم ایستاده و هرگز قهر نمیکند.
17 مرداد سالروز شهادت خبرنگار محمود صارمی است؛ روزی که به همه ما یادآور می شود که آری؛ برای این عشق، جان هم می توان داد.
بارها دیده و شنیده ایم که همه از واژه عشق برای خبرنگاری سخن به میان می اورند، اما به ندرت افرادی بوده اند که اندکی با خود تفکر کنند تا علت ان را دریابند.
وقتی می گوییم خبرنگاری عشق است، یعنی خبرنگار عاشق است، یعنی همه مشکلات و موانع را به جان می خرد تا به عشقش برسد.
من و همکارانم چه شبها که تادیروقت در همایش ها می ماندیم با آنکه چشمهای خانواده در انتظارمان بود.
چه روزها که در افتاب کویر به پوشش اخبار میشتافتیم با آنکه بالای سرمان پوششی نبود.
چه وقت ها و بی وقت هایی که دغدغه مند به انعکاس اخباری میپرداختیم که مردم در انتظارشان بودند.
چه ساعتها از عمر گرانمایه را پشت درها که سپری نکردیم.
یادم می آید هفته های دولتی که در ماه مبارک رمضان همراه با مسوولین فرمانداری و استانداری به روستاها اعزام میشدیم و با دهان تشنه خبرخوش آبرسانی را منتشر میکردیم.
دهه های فجری که خطر جاده های لغزان و باران زده را به جان جوان خود میخریدیم تا خبر آسفالت جاده ای را منتشر کنیم.
شاید ما خبرنگاران از عاشق بودنمان، عاقل نبودیم که گاهی کلاس درسی دانشگاه را برای درج سخنان گرانبهای مسوولین مان رها میکردیم.
و حال؛ دروغ چرا؟ ما اگر عاقل میبودیم امروز صرفا با نمراتی بالاتر در کنار مسوولی به جای قلم، قدم میزدیم!!
اما چه کنیم که ما همه عاشقیم و این عشق در درون ما با تمام توانش فریاد میزند؛
ما یک خبرنگاریم!
باید گذشت از بیان دردها چراکه هرچه قلم را بر این درد بیشتر بفشاری، کمرش خم تر میشود و دردش بیشتر.
آری قلم بر سر دردهای خبرنگاری سر خم کرده است.
سالها برای مسکن مردم این شهر قلم زدیم و هیچ کس برای مسکن خبرنگاران قدمی نه!
سالها از مشکلات بیمه شدگان تامین اجتماعی قلم زدیم و هیچ کس فکری به حال بیمه خبرنگاری قدمی نه!
سالها برای رفاه مردم قلم زدیم و هیچ کس برای رفاه خبرنگاران قدمی نه!
سالها نوک قلم مان را تیز کردیم تا گردشگری مان را پررنگ بنویسیم و اما هیچ جای این کشور بزرگ جایی برای یک شب گردشگری ما نبود.
سالها برای معیشت مردم دغدغه کنار گذاشتیم و البته خودمان از سر ناچاری از این خبرگزاری به ان خبرگزاری از این روزنامه به ان روزنامه دنبال نان قرص تری بودیم.
سالها برای سلامتی مردم قلم زدیم و هیچ کس حتی برای گلودرد ساده مان فکری نکرد چه رسد به درمان آرتروز دست و گردن یا مشکلات بینایی که در اثر این عشق دچارش شدیم.
سالها جوانی گذاشتیم در مسیری که انگار برایمان وظیفه شده بود! و هیچ کس به فکرش خطور هم نمیکرد که باید قدمی برای این قشر هم برداشته شود!
بگذریم، این استعداد هدیه ای است از طرف دوست؛ و از دوست هرچه رسد نکوست.
از من به شما نصیحت، هرچه بر سفیدی کاغذ بنویسید خواناست، به شرط اینکه قبل از آن عینک بصیرت خواننده را به چشمش برسانید.
محبوبه قاسم زاده- خبرنگار خبرگزاری سلامت خراسان جنوبی