حج ابراهيمي، محل تعامل و پيوستگي ملتهاي اسلامي، حول شعار وحدت با تمسك به حبلالمتين الهي است. حج نمايش شكوه و عظمت جهان اسلام و عامل محركي براي ايجاد پيوستگي ملتهاي مسلمان براي احقاق حقوق و شكستن بتنفس و در كنار آن به زير كشيدن طاغوتهاي زمانه بوده است. مراسم برائت از مشركين نيز به منظوري بيداري اسلامي و تجلي آموزههاي سياسي عبادي حج و همگرايي بيش از پيش مسلمانان جهان شكل گرفته است.
کشتار حجاج در سال 1366، تلاشي بود براي منكوب كردن حركت بيداري اسلامي كه پرچمدار آن در دنياي اسلام جمهوري اسلامي ايران است. آل سعود به عنوان مجريان اين جنايت، تنها اجراي دستور كردند ندارد و بهطور يقين، اراده عناصر استكبار و در راس آن صهيونيستها را بايد در پي اين جنايت جستجو كرد.
در سال 1366 اين افتخار نصيب من شد كه با 21 سال سن، به حج مشرف شوم. كاروان ما ابتدا در مدينه بود و پس از محرم شدن به مكه رفتيم.
در آن سال دولت عربستان در مدينه رفتاري مهربانانه با حجاج داشت و تصور ميكردم همان روند را در مكه هم شاهد خواهيم بود و مراسم برائت از مشركين با شكوه خاصتري برگزار ميشود.
عصر روز ششم ديحجه در مقاب بعثه نماينده ولي فقيه، با سخنراني سرپرست زائران ايراني مراسم برائت از مشركين آغاز شد. اين در حالي بود كه در قالب يكي از كاروانها كه به سمت اين محل ميرفتيم، در كمال تعجب با خودروهاي عربستاني مواجه شديم كه سعي ميكردند رعب و وحشت در تظاهركنندگان ايجاد كنند.
در مسير رسيدن به بعثه رهبري نيز احساسمان اين بود كه خيابانهاي همجوار تخليه شده است و فكر ميكرديم اين عمل به خاطر تمهيدات رفاهي دولت عربستان براي حجاج تظاهر كننده است. بعد از رسيدن به محل تجمع تجمع مقابل بعثه مشاهده كرديم كه در حين سخنراني سرپرست زائران از هتل روبرو سعبثه آيينههايي را نصب كرده و بازتاب آنها را بر روي چشمان سرپرست زائران ايراني ميانداختند تا مزاحم سخنراني وي شوند.
پس از پايان سخنراني، زماني كه در حال عزيمت به خانه خدا بوديم، خبر سقوط يك فروند هيلكوپتر آمريكايي در خليج هميشه فارس، هيجان و شور وصف ناپذيري در همگان ايجاد كرد. حجاج در كمال نظم به سمت خانه خدا در حركت بودند كه به ناگاه مشاهده كردم عدهاي را با صورت زخمي از جلوی جمعيت به عقب منتقل ميكنند. خيلي تعجب كردم، خدايا چه اتفاقي افتاده است؟!!!
با كمي پرس و جو معلوم شد كه از بالاي ساختمان پاركينگ چهارطبقهاي كه در مسير حرم قرار داشت، وهابيون سنگ كلوخ چوب آهن و حتي كپسول گاز بر سر تظاهركنندگان پرتاب ميكنند تا مانع از حركت جمعيت شوند.
نيروهاي امنيتي عربستان نیز راه جمعيت را سد كردند و اجازه حركت به جلو را نميدادند و خيابانها و كوچههاي مجاور را نيز بسته بودند. در اين هنگام وقتي كه يكي زا زخميها را به كمك ديگران به عقب جمعيت انتقال دادم، مشاهده كردم انتهاي جمعيت را نيز نيروهاي امنيتي عربستان سعودي بستهاند و تمامي كوچههاي ما بين هتلها مسدود شده است.
مجبور شديم با حضور 50-40 تن از جوانان، در انتهاي جمعيت حضور داشته باشيم و از حجاج محافظت كنيم و با عوامل امنيتي عربستان كه قصد تعرض به جمع حجاج را داشتند، درگير شويم. وضعيت تأسف باري بود، باورمان نميشد كه به زائران خانه حمله شود. مگر ميشود مهمانان خانه خدا، اينگونه مظلومانه مورد تعريض قرار گيرند؟
آل سعوده دو كمربند امنيتي را دور جمعيت بسته بود كه اگر از كمربند اول عبور ميكرديم، با سنگ و كلوخ ما را ميزدند و هر گاه جلوتر ميرفتيم و از كمربند دوم ميگذشتيم، نيروهاي آل سعود با اسلحههايي كه داشتند، شليك مستقيم ميكردند.
در كنار خودم شاهد بودم زائراني كه تير خوردند و خون كف خيابان را پوشاند بود.
صداي فرياد و ناله از همهجا بلند بود. به خاطر ازدحام جمعيت، افراد مسن و بانوان زيردست و پا خفه ميشدند .اگر فردي به دست آنها ميافتاد، به طرز وحیانه ای به شهادت میرسید.
نيروهاي عربستان با استفاده از گازهاي اشكآور جراحات بیشتری به زائرین رساندند و تمام تلاششان اين بود جمعيتي كه براي برائت از مشركين گرد هم آمدند را به خاك و خون بکشند.
گرچه قبل از اذان مغرب درب برخي هتلهاي مجاور خيابان را باز كرده بودند و بخشي از جمعيت را به داخل راه دادند، اما وحشيگرايي آل سعود تا اذان مغرب ادامه داشت. براي آنها مهم نبود چند نفر از زائران ما را به خاك و خون كشيدند، هر دقيقه به تعداد شهداي زائر اضافه ميشد.
وقت اذان مغرب، با سر دادن اذان و بيان «الصلاه الصلاه» اعلام كرديم قصد نماز خواندن داريم و سعي داشتيم مانع از حمله مجدد نيروهاي امنيتي آل سعود به جمعيت شويم. پس از نماز همانجا نشستيم و نيروهاي ضدشورش عربستان سريعا مقابل ما صفآرايي كردند. حدود ساعت 10 شب نيروهاي امنيتي اعلام كردند ميتوانيم از پيادهرو از كنار اجساد شهدا عبور كنيم، بدون اين كه حق داشته باشيم به پيكر مطهرشان نزديك شويم.
در آن روز، هر گونه توحش و وحشيگري را از آل سعود دیدم و كاملا مشخص بود دولت عربستان از قبل كاملا براي اين کشتار مهيا شده بود.
روز بعد از حادثه، خودروهاي پليس عربستان آژيركشان در خيابانهاي مكه گشت ميزدند تا با ايجاد محيط امنيتي و پليسي، جو ارعاب و تهديد را فراهم آوردند تا كسي به اين جنايت اعتراضي نكند.
فرداي روز جنايت آل سعود، براي نماز مغرب با چهار تن از حجاج قصد رفتن به خانه خدا را داشتيم. در ماشين كه سوار شديم، راننده از مليت ما پرسيد. وقتي فهميد ايراني هستيم، با تأثر فراوان به ما گفت ديشب بعد از رفتن شما، وهابيون روي پيكر شهدا پايكوبي ميكردند.
بعد از حضور در صحن مسجدالحرام به ديوار چاه زمزم تكيه زدم و خانه خدا را نظاره ميكردم. به ناگاه كنارم يكي زا زائران را مشاهده كردم كه مانند ما شيعيان نماز ميخواند.
بعد از اتمام نماز از مليتش پرسيدم، گفت از اهالي منطقه «قطيف» عربستان است. در وصف جنايت آل سعود چند كلمه بيشتر نگفت. او گفت: من در هتكي مجاور پل حجون بودم و اين جنايت را مشاهده كردم، عاشورا، عاشورا، عاشورا، كربلا، كربلا، كربلا... .