اگر به روزهایی برگردیم که شیوع کرونا به طور رسمی در کشور اعلام شد و خبرها را مرور کنیم، تصویر چند فرد با لباسهای سرتاسر پوشیده سفید رنگ، ماسک و عینک چیزی شبیه به فضانوردان که بیماری را روی برانکارد به داخل آمبولانس منتقل میکنند، اولین چیزی بود که با وحشت دست به دست میکردیم و از ورود ویروسی مبهم حرف میزدیم. تصاویری که پیش از این فقط در فیلمها دیده بودیم. 115 شماره آشنایی است که در بحرانها و زمانی که جان خودمان و یا دیگری به خطر میافتد، به خاطر میآوریم. در فاز اول کرونا سیستم ۱۱۵ اورژانس و ۴۰۳۰ با همت مدیران به صورت مشاوره ۲۴ ساعته پاسخگوی مردم بود که باعث شد تا آگاهی مردم بیشتر شده و مراجعات به بیمارستانها کمتر شود. در بحران کرونا هم پرسنل اورژانس در خدمترسانی به مردم آماده بودند. در ادامه سلسه گزارشهایی که در پرداختن به مشکلات کادر درمان و قدردانی از آنها نوشتیم، در این گزارش به اورژانس میپردازیم.
اورژانس در برخورد با کرونا حتی ۵۰ متر جلوتر از خط مقدم یکی از پرسنل اورژانس تهران از شیوه کار فوریتهای پزشکی در دوران کرونا گفت: فوریتهای پزشکی کاری پیش بیمارستانی است. دربیشتر مواقع پیش از آن که بیمارستان با بیماری مواجه شود ما با آن درگیر میشویم و خیلی بیشتر و خطرناکتر در مواجهه با بیماران هستیم. اورژانس در برخورد با کرونا حتی ۵۰ متر جلوتر از خط مقدم مبارزه با ویروس فعالیت میکند. لزوم وجود امکانات پیشگیری برای مبارزه اولیه در بیمارستان بیشتر از اورژانس است. در اورژانس ما بر بالین بیماری میرویم که به هرعلتی اعم از اطلاع ناکافی بیمار و اطرفیان و یا کتمان خود او، چیزی در مورد مبتلا بودن یا نبودن بیمار به کرونا نمیدانیم. مثلا ممکن است بیمار برای مشکل قلبی تماس گرفته باشد اما ناقل یا مبتلا به کرونا هم باشد. اوایل به مردم به ما میخندیدند یا در خیابان زمانی که متوجه میشدند که قصد انتقال بیمار کرونایی را داریم، فرار میکردند. در مجتمعها هم جوری رفتار میکردند که همسایهها نفهمند. خیلیها حتی آدرس درست نمیدادند و برای اینکه کسی متوجه نشود بیمار را سر کوچه و دور از خانه به ما تحویل میدادند. البته الان آگاهی بیشتر شده است. در مقابل ترس خوبی که بازدارنده است هم میان مردم و برخی از پرسنل از میان رفته است.
کارانههای اورژانس یکسالی میشود که واریز نشدهاند این روزها هرگاه از کادر درمان درخصوص مشکلات میپرسیم بیشترین چیزی که به آن اشاره میکنند، کمبود نیرو است. اورژانس هم از مجموعههایی است حتی پیش از کرونا نیز با این مشکل مواجه بود. در ادامه گفتوگو از این پرسنل 115 خواستیم مشکلات و دغدغهها را برای ما شرح دهد. او عنوان کرد: این شغل به خودی خود استرس دارد اما با شروع اپیدمی و کمبود تجهیزات، استرس مضاعفی در پرسنل ایجاد شد. البته کمبود تجهیزات برای هفتههای اول شروع اپیدمی بود. ماسک کم داشتیم که به مرور با همت مدیریت اورژانس کشور مشکل حل شد. پوشش حفاظتی در کار ما اهمیت بالایی دارد چون ما در فاصله بسیار نزدیک با بیمار مبتلا هستیم. گاهی فرد میگفت علائم سرماخوردگی دارم و آزمایش هم دادم اما زمانی که در محل حاضر میشدیم، میدیدیم که مبتلا به کرونا است. شدت درگیری پرسنل به حدی بود که رئیس اورژانس کشور هم مبتلا شده و حال وخیمی داشتند اما بهبود پیدا کردند. در این حوزه کمبود نیرو داریم. برخی از پرسنل استعفا دادهاند. بعضی از نیروها در حال گذراندن طرح خدمت اجباری خود بودند که با تمام شدن طرح، رفتند. از طرفی هر کسی هم که آلوده میشود دو تا سه هفته مرخصی استعلاجی دارد که این خود باعث کمبود نیرو میشود. هر روز در هر ناحیه اورژانس تهران تعداد بالایی از افراد مبتلا میشوند این افراد تا یک ماه نمیتوانند تکنسین خدمات دهندهای در اورژانس باشند. همچنین حجم کار آنقدر بالا بود که کسی علاقمند به ماندن نبود. البته کمبود کلی از گذشته وجود دارد. حتی اگر نیروهای جدید هم استخدام شوند باز هم کمبود داریم. او ادامه داد: با شیوع کرونا یک وحشت عمومی در جامعه ایجاد شد که بیمارستان آلوده است و هرکسی که مراجعه کند مبتلا میشود. همینطور که حجم ورود به بیمارستان کم شد در ۱۱۵ هم این اتفاق افتاد. من بر بالین بیمارانی میرفتم که در وضعیت وخیم و درحال مرگ بودند اما میترسید تماس بگیرد چون از مواجهه با یک کادر درمان وحشت داشتند. این موضوع به سلامت بیماران ضربه میزد. در مواردی بیماری با یک قرص بهبود پیدا میکرد اما این وحشت باعث شد تا فرد پیگیری نکند و درمان سختتر بشود. شرایط پس از گذر از فاز اول بهتر شد. اکنون دیگر ترسی که در روزهای اول بود وجود ندارد. اینکه مردم برای هر علامتی با اورژانس تماس میگیرند هم حجم کار را بیشتر کرده است. بحث معیشت هم مطرح است. کارانههای اورژانس هم یکسالی میشود که واریز نشدهاند و مبلغشان هم کم است.
آمبولانسهایی با قدمت بیست ساله در اورژانس او اظهار داشت: هنوز در سیستم آمبولانسهایی وجود دارند که قدیمی بوده و بیشتر از بیست سال است که کار میکنند و سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسبی ندارند. فکر کنید ماشینی که شبانهروز در حال کار کردن است چند سال میتواند مفید باشد؟! آماری از اینکه چه تعداد از پرسنل اورژانس مبتلا شدند، نیست اما من فکر میکنم بیشتر از ۶۰ درصد مبتلا داشتیم که تعدادی از آنها تست مثبت داشتند و ممکن است افرادی هم ویروس را پشتسر گذاشته و متوجه نشده باشند. علت ابتلای پرسنل اورژانس در سطح گسترده این بود که گاهی خود مردم ابتلا به کرونا را کتمان میکردند. از طرفی حجم ماموریتها زیاد بود و خستگی مفرطی را به دنبال داشت. به قدری حجم کار بالا و خستگی زیاد است که یا فرد فراموش میکند که رعایت کند یا توانی برای رعایت نکات بهداشتی نمانده است.
لزوم وجود یک رواندرمانگر در اورژانس کار کردن در اورژانس هم ردیف است با استرس و تجربههای تلخ اما همهگیری کرونا کافی بود تا این تلخی دوچندان شود. از این پرستار اورژانس درخصوص تلخترین مشاهدات خود و نحوه مواجهه، کنترل و ریکاوری پرسیدیم. او توضیح داد: تلخترین چیزی که در این مدت دیدم همکاری بود که چهار ماه مانده به بازنشستگیاش مبتلا به کرونا شده و شهید شدند. حوادث اورژانس همیشه تلخ است. بر بالین بیمار ۴۰ ساله مبتلا به MS رفتم که نه توانایی حرکت داشت و نه کسی که از آن مراقبت کند. تمام بدنش پر از اِدِم و عفونت بود و از ترس کرونا بیمارستان هم نمیآمد. اینکه کاری نمیشد برای او کرد ناراحتکننده است. این تصویر تا چند روز در ذهن ما میماند. یا در ماموریتی یک خانواده با چند بچه کوچک سوار بر موتر تصادف کرده و مغز کودک یکساله خانواده متلاشی شده بود. پدر و مادر به قدری شوکه شده بودند که هیچ کاری نمیکردند. از این موارد در اورژانس بسیار زیاد است. ما سعی میکنیم خودمان را بازسازی کنیم اما این یک مشکل بزرگ در سیستم است. اورژانسهای جهانی یک روانشناس و رواندرمانگر مخصوص دارند. در این سیستمها پرسنلی که صحنه دلخراشی میبیند بعد از حادثه استراحت کرده و با مشاور صحبت میکند تا استرسش را کنترل کنند. در ایران به این شکل نیست. در دوران کرونا این نیاز بیشتر احساس شد. یا پرسنلی که مبتلا شده پس از دو هفته باید به محل کار بازگردد این نیاز به ریکاوری در او وجود دارد.
استاد دانشگاهی که کرونا با مراجعه دیرهنگام به پزشک جان او را گرفت متولی یکی از پرسنل اورژانس استان گیلان است. او با اشاره به حجم بالای ماموریتها گفت: در اسفند ماه شاهد ابتلای افراد با سن بالا و بیماری زمینهای بودیم اما امروزه شاهد مرگ جوانها هستیم. ویروس کرونا رحم نمیکند. یکی از موارد عدم آگاهی که منجر به فاجعه شد این بود که جوانی سی ساله زخم پای دیابتی داشت و چون از بیمارستان میترسید مراجعه نکرد. اطرافیان که ناقل ویروس بودند باعث ابتلای او به کرونا شدند و فرد باز هم به بیمارستان مراجعه نکرد. زمانی که ما بر بالین او رفتیم تب ۴۰ درجه داشت، به بیمارستان منتقل و به دستگاه ونتیلاتور وصل شد اما به دلیل عفونت شدید دوام نیاورد و فوت کرد. این جوان تحصیلکرده و استاد دانشگاه بود که دو فرزند کوچک داشت.
افراد از ما خواهش میکردند لباس محافظ را دربیاوریم تا همسایهها چیزی نفهمند متولی افزود: ای کاش برنامهریزیهای مقابله با ویروس و آگاهسازی مردم از دی ماه شروع میشد و در اردیبهشت و خرداد هم همه چیز را رها نمیکردیم. در اسفند ماموریتهای کاذب ما بیشتر بود. فرد یا از استرس و علائم ساده با اورژانس تماس میگرفت و زمانی که از آنها میخواستیم با ما به بیمارستان مراجعه کنند به دلیل ترسی که داشتند قبول نمیکردند. ما برای هر ماموریت بیست تا نیم ساعت زمان میگذاریم که در مواردی که فرد مشکل اورژانسی ندارد زمان ما که میشد صرف یک بیماری شود که واقعا نیاز به کمک دارد به هدر میرود. بیماری که واقعا نیاز دارد هم یا باید منتظر بماند و یا از پایگاهی دورتر برای او کمک بفرستند. تفکر مردم به این شکل است که اورژانس دیر میآید درحالی که ممکن است ما در ماموریتی غیر واقعی باشیم. گاهی برای ماموریت میرفتیم و افراد از ما خواهش میکردند که لباس محافظ را دربیاوریم چون از اینکه همسایهها بفهمند میترسند. جوانها در خیابان ما را هو میکردند. به مرور آگاهی مردم بیشتر شد. مسافرانی داشتیم که مبتلا میشدند و برخی به رحمت خدا میرفتند. موردهای خیابانی در اسفند ماه زیاد بود. البته پیش آمد فرد کارتنخوابی که مشکل تنفسی داشت را به بیمارستان منتقل کردیم و یک هفته بعد چون کسی را نداشت ترخیص شده بود. البته تعداد زیادی از این موارد نداشتیم موردی بودند. مادر بارداری هم داشتیم که کرونا گرفت و تشنج کرد و بعد زایمان هم به دلیل عوارض ثانویه کرونا (تشنج و مشکلات تنفسی) بستری بود.
زمانی که به مسائل مالی توجه نشود پرسنل دلسرد میشوند در ادامه این پرستار گیلانی از وضعیت معیشت و دغدغههای خود و همکارانش گفت: دغدغه همه همکاران پشتیبانی مالی است. قبول دارم که مشکل اقتصادی است اما کوتاهیهایی هم صورت میگیرد. ما در جریان کرونا از مسئولین انتظار داشتیم. من فرزندم را بیست روز ندیدم چون همسرم هم پرستار است و فرزندمان را پدر و مادرمان نگه میداشت. حجم کاری بالا است. اما زمانی که به مسائل مالی توجه نشود پرسنل دلسرد میشوند. ما هشت ماه است که کارانه و اضافه کار طلب داریم. مسئولین هر روز قول میدهند اما اتفاقی نمیافتد. یک دورهای دغدغه تجهیزات داشتیم که کمکهای مردمی خیلی به داد ما رسید. بحران اولیه داشتیم که با همکاری مردم و وزارتخانه حل شد. امروز شرایط بهتر است.
وضعیت نابه سامان نیروهای شرکتی او افزود: در اسفندماه کمبود نیرو داشتیم همان دوره فراخوانی برای جذب نیروهای شرکتی دادند که ۵۰۰ نیرو در استان گیلان از این طریق مشغول به کار شدند. متاسفانه در اردیبهشت ماه که صحبت حق و حقوق شد وزارت بهداشت اظهار بیاطلاعی کرد که این بندگان خدا اواخر تیر ماه حق و حقوقشان را گرفتند. مهمترین دغدغه ما این بود که نیروهای جوان ما که اضافه شده و اکثرا هم متاهل بودند و کمک خوبی هم برای اورژانس بودند اما حق و حقوقشان پرداخت نمیشد. در نهایت مسئولین وعده دادهاند که شهریور ماه آزمونی برگزار شود تا این افراد جذب بشوند.
متخصص اورژانس مبتلا به کرونا:
۳۴ سال دارم و هیچ بیماری زمینهای ندارم؛ یک ماه مرگ را دیدم
شنیدن تجربه افراد در مواجهه با بیماری بهترین راه برای درک شرایط است. مهسا جمالی؛ متخصص طب اورژانس، پزشک جوانی است که به شکلی سخت و بدون داشتن بیماری زمینهای با کرونا دست و پنجه نرم کرد. جمالی درگیری خود با کرونا را اینگونه شرح داد: من تخصصم را از دانشگاه شیراز گرفتم و در حال گذراندن طرح در اطراف بودم که کرونا شروع شد. من آدمی به شدت فعال بودم. تخصص ما هم از تخصصهای سخت پزشکی است. من در این مدت رعایت میکردم اما بهقدری مراجعه بیماران زیاد بود که مبتلا شدم. از ۲۶ خرداد علائم من شروع شد. اول دچار تب و لرز شدم و تماس گرفتم با رییس بیمارستان که ایشان گفتند بیماران را نمیتوان رها کرد و باید در محل کار باشم. من آخر هفتهها در بیمارستان هستم که در آن زمان متخصص دیگری در بیمارستان نیست. تب من ۴۰ درجه بود و بدندرد داشتم. من با حال بد بیمار ویزیت کردم اما بیحال شدم و افتادم. از من تست گرفتند و من برگشتم شیراز که چند روز بعد مشخص شد نتیجه تست من مثبت است. من تب و بدن درد را تحمل و خوددرمانی میکردم که کارم به بیمارستان نرسد. اسکن ریه دادم که کمی درگیری داشت اما شدید نبود. با اساتید عفونی مشورت و درمان را شروع کردم. تا ده روز تب و بدن درد شدید داشتم. بعد آن تنگی نفس شروع شد که سیتی اسکن دوم را دادم که هر دو ریه من به شدت درگیر شده بود. به آیسیو منتقل شدم. کرونا به شدت بیماری وحشتناکی است. من به شدت فعال بودم اما دربرابر این بیماری به شدت ضعیف شدم. دوران وحشتانک و بدی بود. من رعایت کردم. ۳۴ سال دارم و هیچ بیماری زمینهای ندارم و یک ماه مرگ را دیدم.
هر شب که نفسم تنگ میشد از ترس میدویدم و گریه میکردم فشاری که کرونا از نظر روانی به فرد وارد میکند نکته قابل توجهی است که مبتلایان از آن میگویند. این متخصص طب اورژانس در این خصوص عنوان کرد: من به دلیل رشتهام بیمار بدحال زیاد دیدهام اما کرونا من را از نظر روحی هم ضعیف کرده بود. پسری ۲۸ ساله در برابر دیدگان من به دلیل ابتلا به کرونا و دراثر ایست قلبی جان باخت. دو روز بعد دختر ۲۳ سالهای فوت کرد. همه اینها باعث شد اگر ۵۰ درصد مشکل من جسمی بود ۵۰ درصد مابقی روح من آزرده شود. به جایی رسیدم که هر بیماری که فوت میکرد من فکر میکردم بعدی من هستم. کاش دیگران من را میدیدند که دختری فعال اینطور ضعیف شده است. بیماری هر روز به یک ارگان از بدن من ضربه میزد. فکر میکردم یعنی ممکن است که من یک بار دیگر سرپا شوم. همین امروز که تعریف میکنم تمام بدنم میلرزد. من ده روز است که توانستهام به زندگی عادی برگردم. پس از کرونا وقتی میدیدم توانایی فعالیت ندارم از نظر روحی آسیب دیدم. مردم فکر میکنند همه به شکل خفیف مبتلا میشوند نه اینطور نیست تعدادی هم شبیه به من به سختی مبتلا میشوند. در زمان بستری بودن من دو نفر از اساتید طب اورژانس دکتر سیدوحید سجادی و استاد خرمیان با وضعیت بد در آی سیو بستری شدند. یکی بیماری زمینهای کوچکی داشت و دیگری بدون بیماری بود. یکی از این عزیزان در حدی حالش بد بود که برای من وصیتنامه فرستاد. امروز هم که بهبود پیدا کرده است میگوید نمیتوانم کار کنم. ما نیروهای از کار افتاده شدیم پس از کرونا! کرونا هیولاست. هر شب که نفسم تنگ میشد از ترس میدویدم و گریه میکردم.
طب اورژانس بسیار کم است و همه تحلیل رفتهایم او افزود: من پس از کرونا دچار عوارض شدم. هر شب درد قفسه سینه داشتم. دو ماه از بیماری من میگذرد اما هنوز ضعف دارم. اگر بیشتر راه بروم دچار تنگی نفس میشوم. از خدا میخواهم هیچ کس تجربهای که من داشتم را نداشته باشد. من الان میفهمم که وقتی بیماری میگفت نفسم بالا نمیآید یعنی چه! دچار سندروم روده تحریکپذیر شدم که هنوز هم با آن درگیرم. سردرد و بیقراری داشتم. کسی حرف من را درک میکند که در شرایط مشابه بوده باشد و هر لحظه حس کند که ممکن است بمیرد. طب اورژانس بسیار کم است و همه تحلیل رفتهایم. کرونا ایمنی ندارد افراد دوباره مبتلا میشوند. از مردم میخواهم ماسک بزنند و رعایت کنند.
روحیه همکاران ما جهادی است و جایی هم دیده نشدهاند پیرحسین کولیوند؛ رییس اورژانس کشور و رییس بیمارستان خاتم الانبیا در برنامه «طبیب» با اشاره به فعالیتهای اورژانس توضیح داد: از زلزله کرمانشاه گروههای واکنش سریع را به وجود آوردیم. لحظه در کار ما اهمیت دارد. این گروه در شرایط عادی کار فوریت پزشکی میکرد اما در بحران وارد عمل شدند و به صورت مجهز بدون اینکه به کار اصلی اورژانس صدمه وارد شود، خدمترسانی کردند. در روزهای اول تلفنهای ما چهاربرابر شد که ما سطح کال سنتر اورژانس را گسترش دادیم. انتقال بیماران بین بیمارستانی را هم فقط خود ما از طریق ۱۱۵ انجام دادیم چون تجهیزات مناسبتری داشتیم. پرسنل ۲۴ ساعت شیفت میدادند و ۱۲ ساعت استراحت میکردند که در آن زمان استراحت هم به منزل نمیرفتند. امروز اطلاعات مردم بهتر شده و پاسخگویی با سامانه ۴۰۳۰ راحتتر انجام میشود. در وهله اول به مراکز ۱۶ ساعته ارجا داده میشوند و اگر نیاز به اعزام باشد از طریق فوریتهای پزشکی منتقل میشوند. مردم هرگاه احساس نگرانی کردند تماس بگیرند. ما هستیم که دردی را کم کنیم. مردم اگر تب و دردعضلانی داشتند حتما به پزشک مراجعه کنند. رعایت بهداشت و دوری از تجمعات از همه مهمتر است. روحیه همکاران ما جهادی است و جایی هم دیده نشدهاند. امروز که مردم رعایت میکنند، مراجعات به بیمارستان و تعداد تلفات کاهش پیدا کرده است. اگر رعایت نکنیم با موجهای بعدی کرونا مواجه میشویم بهخصوص روزهای پیشرو که وارد مرحله جدیدی میشویم و هوا سرد میشود.
به منظور تکمیل گزارش و پیگیری مطالبات و دغدغههای پرسنل اورژانس تلاش کردیم تا با آقایان پیرحسین کولیوند؛ رئیس اورژانس کشور و حمیدرضا لرنژاد؛ قائم مقام اورژانس گفتوگوکنیم که عنوان کردند به دلیل مشغله کاری نمیتوانند پاسخگو باشند و یا مصاحبه را به زمان دیگری موکول کردند.
گزارش: پرستو خلعتبری