تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۵
دکتر کوروش محمدی درگفتوگو با طبنا(خبرگزاری سلامت)، درباره علل افزایش خشونت در خانواده با بیان اینکه چند سالی است عوامل تولید کننده خشونت در جامعه روبه افزایش بوده و آستانه تحمل جامعه نیزپایین آمده است، گفت: امروزه الگوی خشونت، بخشی جداییناپذیر از فقر آموزشی در خانواده است به این معنا که روش تربیتی که امروز به طور غالب در خانوادهها وجود دارد و نوع تعامل میان اعضای خانواده از الگوهای خشونت تبعیت میکند. وی با تاکید براینکه ما در روشهای تربیتی از وحدت رویه و سطح قابل قبولی برخوردار نیستیم، ادامه داد: افراد بیشتر با اتخاذ روشهای سلیقهای تلاش میکنند ارتباط خود را با اعضای خانواده را تنظیم کنند و با فرزندانشان نیز براساس همان سلیقه شخصی برخورد میکنند این موضوع نشان میدهد که در سبک تربیتی ما زمینههای خشونت که شامل غفلت از شخصیت افراد، بیتوجهی به حقوق دیگران و نبود شرایط دموکراتیک در فضای خانواده است، پیروی میکنیم. زندگی خانوادگی تحت تاثیر عقدههای روانی دوران کودکی محمدی در توضیح این مطلب افزود: بهتدریج در فضای خانواده این الگوها تبدیل به رفتاری نهادینه میشوند، به نحوی که والدین گمان میکنند مالک فرزند بوده و حق انجام رفتارهای خشونتآمیز نسبت به آنان را دارند، وقتی این رفتار در خانواده نهادینه شد فاجعه رخ میدهد، به این شکل که کودکان ناچارند تا زمانیکه به لحاظ جسمی ضعیف هستند از سر ترس از والدین تمکین کنند، اما همین موضوع در آینده تبدیل به نوعی طغیان و رفتارهای ناهنجاری برای انتقامگیری از خانواده میشود. رئیس انجمن آسیبهای اجتماعی کشور با بیان اینکه گاهی افراد با خشونت به نتیجه میرسند، اظهار کرد: در بسیاری از مواقع اگر بچه پرخاش کند به او توجه میشود، این اتفاق در جامعه هم رخ میدهد و گاهی افراد از این مدل تبعیت کرده و به نتایج دلخواه میرسند . به بیان دیگر کودک ادبیات زندگی را درفضای دیکتاتوری خانواده و با پرخاشگری میآموزد و بعد در مدرسه در یک فضای رقابتی شدید قرار گرفته و خشونت دروی تقویت میشود و در مراحل بعدی زندگی نیز ادامه مییابد. چنین فردی بعدها تشکیل خانواده میدهد و عقدههای روانی که در وجود دو جوان وجود دارد خانواده آنها را نیز تحت شعاع قرار میدهد. او معتقد است جامعه ما حقوقی برای کودکان قائل نیست و با وجود وضع قوانین تعریف مشخصی از حقوق اجتماعی کودکان که در جامعه به مرحله اجرا رسیده باشد، نداریم. تاثیر مثبت برخی قوانین بر میزان خشونت در جامعه محمدی با اذعان براینکه برخی از قوانین ما روی خشونت تاثیر مثبت گذاشته و آن را تقویت میکنند، به قوانین حوزه زنان اشاره و تصریح کرد:به عنوان مثال در خصوص قوانین طلاق تنها از زنان از باب مهریه و نفقه حمایت کردهایم به بیان دیگر در عمل درحوزه طلاق حمایت سالمی از زنان نکردهایم یعنی برای حمایت از آنها در زندگی و در برابر نگاه جامعه قوانینی نداریم. وی خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی زنان دچار پارادوکسهایی میشوند که آنها را به سمت ناکامی سوق میدهد یعنی افراد احساس میکنند به جامعهای که درآن زندگی میکنند هیچ احساس تعلقی ندارند و جامعه به توانمندیهای آنان احترام نمیگذارد. لذا این یک ضعف در قوانین است که تنها از زنان حمایت مالی میکند و قوانین حمایتی برای زنان بیسرپرست و زنان سرپرست خانوار نداریم. این آسیبشناس اجتماعی با تاکید براینکه تبعیض در جامعه از عوامل ایجاد خشونت است، بیان کرد: میزان ناکامی افراد در دستیابی به امکانات و فرصتهایی که به طور نابرابر در جامعه ایجاد میشود میتواند درپرورش روحیه خشن و پرخاشگری افراد تاثیرگذار باشد، امروز فرصتهای شغلی، فرهنگی و اجتماعی به صورت برابر بین افراد جامعه تقسیم نشده و میان طبقات اجتماع فاصله زیادی وجود دارد. هیجانات تلنبار شده جوانی زمینه ساز خشونت وی دلیل دیگر خشونت را هیجانات تلنبار شده در میان جوانان و نوجوانان براساس مقتضیات سن ، نیازهای غریزی، فرهنگی و روحی و روانی آنان توصیف کرد که از سوی جامعه پاسخ مناسبی دریافت نکرده و باعث بروز خشونت در آنان در سطح خانواده و جامعه میشود. این استاد دانشگاه با اشاره به وجود پدیده خونبازی در مدارس دخترانه تهران عنوان کرد: این خشونت پنهان، ریشه در همان خشونتی دارد که درون این افراد کاشته شده است یعنی به هیجانات آنان پاسخ مناسبی داده نشده و به شکلی منفی بروز پیدا کرده است. وی نبود نشاط و سرزندگی در جامعه را از دیگر عوامل تقویت خشونت خواند و ادامه داد: ما آموختهایم که نکات منفی را در زندگی برجسته کنیم و بخش پر لیوان را نمیبینیم، این زندگی با نداشتهها ویژگیای منفی است که افراد را در فضای ناکامی نگه میدارد. به بیان دیگر فردی که برای داشتههای خود بهایی قایل نیست، عمدتا زندگی مملو ازناکامی را سپری میکند این روش زندگی روی میزان التهابهای روانی، افسردگی و اضطراب افراد تاثیر دارد طبیعتا بخشی از خروجی افرادی که به سمت افسردگی میروند یا خانوادههایی که ناکامی را برجسته میکنند رفتار خشن خواهد بود زیرا برای پر کردن ناکامیها چارهای جز انزوا و پرخاشگری نمیبینند .