سفر حج پر از خاطرات مختلف است اگر قرار باشد يكي را انتخاب كنم قدري سخت مي شود اين خاطره مربوط به زماني مي شود كه در مكه حضور داشتيم يك روز در مطب نشسته بودم كه زني را با دستان بسته آوردند!
وقتي او را ديدم تعجب كردم چه كاري مي تواند كرده باشدكه مجبور شدند دست هايش را ببندند؟ همراهان وي گفتند كه از ديشب كه وارد مكه شديم پرخاش ميكند. لباس هايش را پاره ميكند، به هر كي مي رسد كتك ميزند!
در اولين فرصت به او ديازپام تزريق كرديم و با مركز تماس مي گرفتيم و درخواست داروهاي خاص كرديم شرايط ويژه اي داشت و بايد تحت مراقبت ميبود هر کاری مي كرديم او حاضر نمي شد به اتاق بستري وارد شود. پرخاش مي كرد و دوست داشت بگريزد!
يك روز چيزي نخورده بود ووضعيت جسمي خوبي نداشت چرا كه فعاليت زيادي در طي روز داشت . با همفكري همكاران قدري آب به او داديم و گفتيم كه اين آب زمزم است! او وقتي آب را خورد راضي شد كه وارد اتاق بستري شود. اگر در ايران حضور داشتيم بيماري با چنين شرايط بايد در بيمارستان رواني بستر مي شد تا مراحل درمان روي او انجام شود.
اما در مكه چنين امكاناتي نداشتيم، با همكاري يكي از روان پزشكان اعزامي، اقدام به تجويز داروهاي تخصصي كرديم.
جالب اينكه به كمك خداوندگار كعبه،بعد از دو روز بيمار بهبود پيدا كرد و ما خودمان بيمار را به طواف برديم و اعمال حج را به سلامتي به پايان رسانديم و پس از آن به ايران برگشتيم.
دكتر فائزه محمد دوست (متخصص داخلي)