کد خبر: آیین-اسطوره-کشی
۲۷ فروردین ۱۳۹۷، ۲۱:۵۵
بهرام بیضایی یکی از مطرح ترین چهرهای ادبی و هنری معاصر ماست و تاثیر گذاری اش در هنر نمایش و نمایشنامه نویسی ایران غیر قابل انکار است، هیج عقل سلیمی شک نداشته و ندارد! گواه این موضوع تعداد بالای پایان نامه های مقاطغ دکترا و کارشناسی ارشد در دانشگاههای کشور  که حتا در حوزه های دیگری غیر از تاتر( مانند روان شناسی شخصیت و مردم شناسی و...)براساس تحلیل نوشته های ایشان میباشد! بدون شک هر علاقه مند به تاتر و کارگردانی نیز ، تمایل دارد یکی از نمایشنامه های مطرح ایشان را با سبک و نگرش خودش اجرا کند. در سالهای اخیر ( بنابر مسائل و معذوراتی) به ندرت میتوانیم شاهد اجرای یکی از نوشته های استاد بیضایی باشیم. و وقتی خبر اجرای یکی از کارهای ایشان را در تهران میشنویم حتما با علاقه به دیدنش میشتابیم. در فروردین 97 در تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان!، شاهد اجرای نمایشنامه" مجلس قربانی سنمار" توسط خانم کارگردانی  جوان و با انرژی بودیم. متن های استاد بیضایی دارای وجه و رویکردهای بسیاری است و اساسا نمیشود از یک منظر با نمایشنامه های ایشان روبرو شد. در مجلس... ما با نگاه همیشگی ایشان که تفاخر ایرانیان بر تازیان بواسطه تاریخ وهنر و سابقه تمدنی شان است، روبروئیم! این بار " نعمان" یکی از حکام دست نشانده پادشاهان ایرانی در صدداست تا کوشک و عمارتی بسازد تا هنگام بازدید سلطان از انجا بتواند در ان مکان از ایشان پذیرایی کند و شاید اندکی به شاهنشاه پارسی نزدیک شود و  حتا در دلش میگذرد با این کار کمی هم به سلطانی که کاخ نشین است و کاخهای بزرگی در ییلاق و قشلاق ملک پهناورش دارد، ضرب شستی هم نشان دهد! برای این مهم با مشورتی که میکند معماری دو رگه ایرانی و رومی به نام "سنمار"  برمیگزیند و از او میخواهد این عمارت خورشید کلاه و شمس العماره را بسازد! معمار برای اینکه بتواند کار را پیش ببرد از اموال و داراییهای نعمان هم بسیار خرج میکند و هم بسیار میبخشد! و این بر مرد کوته فکر و پر مدعایی چون او گران میاید و کار بدانجا میرسد که ارافیانش او را نهیب میزنند که ما اعراب را جلوی این مرد دو رگه حقیر کرده ای و کار به جایی رسیده که او به ما  دستور میدهد و ما را داخل ادم حساب نمیکند و....!  و بعد از کلی توطئه چینی به نعمان میگویند : از کجا معلوم که او برای حاکمی دیگر ، خورنق ای بهتر نسازد!؟ نعمان هم از ترس این وهم دستور میدهد نعمان را از بالای برج و بارویی که خود ساخته به پایین بیاندازند و در تاریخ عرب ضرب المثل شود" جزاء السنمار! نمایش با تلخیص کارگردان اجرا شد ولی چیزی از پیام متن از دست نرفته است.و نشان میداد که کارگردان هم به متن مسلط است و هم به اجرا! اجرای قوی گروه فرم و بازیگران نمایش و امادگی جسمانی بازیگران(خصوصا بازیگر نقش سنمار) بسیار جلب توجه میکرد در بسیاری از صحنه ها توجه و تشویق تماشاگران بواسطه بازی عالی بازیگران شنیده میشد.بازیگران مدتی طولانی با تیم کارگردانی همراهی و همکاری داشتند و مشخصا هیچگونه اشتباه در نحوه بیان و اجرای بدن دیده نمیشد و مهارت بازیگران هم در اجراهای سخت بدنی و هم در ادای کلمات سخت و دشوار متن  رشک برانگیز بود!به حدی که حتا سایر وجوه اجرا را در برخی صحنه ها تحت الشعاع قرار می داد !!! .کارگردان جوان ولی مسلط نمایش سنمار، در اجرای خود بسیار از پرفورمنسهای خلاقانه چون صحنه بازی با کلاهها و چند صدایی مورد نیاز برای نشان دادن مردم ان واحه یا شهر، و تغییر شخصیت نعمان از بازیگر مرد به بازیگران  زن استفاده ماهرانه ای کرده است. طراحی صحنه این نمایش متلسفانه تناسبی با سالن انتظامی و نقطه ضعف این اجرا محسوب میشود! ، سالنی که تماشاچیان با فاصله کمی از بازیگران شاهد اجرا هستند، مختصات طراحی صحنه خودش را میطلبد که در این نمایش شاهدش نبودیم!! بدلیل اینکه در طراحی صحنه نمایش  از مقدار زیادی خاک سبک( به نشانه دشت و کویری که قرار است خورنق در انجا ساخته شود) استفاده شده بود! و با هر حرکت( حتا جزیی ) بازیگران مقدار زیادی خاک به سر و روی تمتاشگران و از ان بدتر در هوا و تنفس حاضران فرو میرفت که محیط سالن را در انتهای کار تقریبا غیر قابل ایستادن و تنفس کرده بود و همه منتاظر بودند سریعا سالن را ترک کنند و هوای تازه استنشاق کنند! ولی نمیشود از خلاقیت کارگردان در استفاده از برگ های درخت نخل بجای نخلستان و یا پنجره شیشه رنگی بجای خورنق و عمارت ساخته شده یا نامه ( طومار) پارچه ای دعوت از سنمار و ابزار لازمش که در انتها هم با همان عملا کشته شد و... ، چشم پوشی کرد! طراحی نور در این نمایش بار بزرگی از رساندن پیام نمایش به مخاطب را برعهده داشت و خوشبختانه بسیار درست و بجا از نورهای رنگی و اسپات ها  استفاده شده بود و آنچه این روزهاشاهدش هستیم  که تعدد نور پردازی و تغییر سریع نور از قسمتی به قسمت دیگر صحنه و بازی افراطی از تاریکی و... که باعث گیج شدن مخاطب ( خصوصا غیر حرفه ای) میشود را در این نمایش بهیچ عنوان  شاهد نبودیم! در طراحی لباس و گریم  خلاقیت خاصی مشاهده نشد! شخصیت سنمار از ابتدا در جامه ای گل اندود احاطه شده بود و تا انتها هم همینگونه بود! گویی او حضرت ادم است و لحظه افرینش ادمی را نمایش میدهد! در لباس بازیگران دیگر هم مورد قابل توجه ای دیده نشد!و کارگردان صرفا به پوشش مناطق عربی بسنده کرده بود. قیمت مناسب بلیط و محل اجرا که در مرکز شهر است در جذب مخاطب این نمایش بسیار موثر است. در کل میشود نمره قابل قبول و خوبی به این نمایش و اجرا داد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha