خبرگزاری سلامت: ایران در شوک است؛ پلاسکو در ثانیهای به تلی از آوار تبدیل شد. میزان خسارات، تعداد جان باختگان و مصدومین، کمبود یا کافی بودن تجهیزات، اصرار بر استعفای شهردار و ...، هر یک جای بحث دارد که هدف از نگارش این یادداشت نیست؛ بلکه صحبت از فضایی است که به جای استفاده صحیح، بلای جان شده و به دلیل حضور در همین فضا، حادثه به فاجعه تبدیل شد.
آری، حرف از تلگرام و ایسنتاگرام و عکسهای سلفی با پشت زمینه زبانههای آتش پلاسکو و غول آوار آن است؛ حرف از حضور غیر موجهی است که راه عبور خودروهای امدادی را بسته بود.
در حالی که تلاش قهرمانان بی ادعا با شعلههای آتش و برداشتن آوار هنوز ادامه دارد، انتشار این سلفیها واقعا مشمئز کننده است و اسف بارتر آن که علیرغم خواهش و تذکر بسیار مسؤلین حاضر در محل حادثه، مردم حاضر به ترک مکان نیستند.
این است معنای اتحاد و حضور؟ چرا از یاد بردهایم که ثانیهها مهم هستند و اگر قدر هر ثانیه را آگاه بودیم، در آتش سوزی دو سال گذشته خیابان جمهوری، زنان کارگر نجات مییافتند؟ اتحاد یعنی پیش قدم شدن برای گشودن مسیر عبور خودروهای امدادی و تصور این که ممکن است عزیز هر یک از ما در موقعیتی مشابه قرار گیرد؛ باز هم سلفی میگرفتیم؟
همانهایی که چنین فاجعه روانی را رقم زدهاند، طی دو روز گذشته در فضای مجازی حرف از رفتن شهردار میزنند و فحش میدهند! به دور از هرگونه جانبداری «اگر شهردار همین الان برود، کسی تضمین میدهد مردم فرهنگ امدادرسانی را گرفتن سلفی اشتباه نگیرند؟»
انتشار پستهایی بدون مستند و با این محتوا که "آتش نشانی نردبان و تجهیزاتی در اختیار ندارد و آتش نشانان با دست خالی به نبرد آتش و آوار رفتهاند"، نمک پاشیدن بر زخم خانوادههای داغدار و چشم انتظار است. ردیف کردن ناسزا و فحش در ادامه این پستها، دردی را دوا نمیکند و گویای این حقیقت تلخ است که بیاعتمادی بیش از امدادرسانی در چنین بحرانهایی موج می زند. در حالی که مسؤلین تاکید دارند اخبار رسمی را از صدا و سیما دنبال کنید، همه و همه خبرنگار شدهاند و تعداد تلفات را از چندین ساعت قبل اعلام و مسؤلیت را به دروغگویی متهم میکنند. شما را به خدا، حال و روز خانوادههایی را در نظر بگیرید که منتظر خبری از عزیز خود هستند. مگر کم از مادر شهدای مفقودالاثر دارند که با هر کاروان شهدا، دلخوش شنیدن خبری از فرزند خویش است و پلاسکو، صحنهای دیگر از جهاد است؛ با این تفاوت که حرمتها رنگ باختهاند.
بیاعتمادی در این کشور ترسناکتر از آتش سوزی است. مردم ما به اخبار تلویزیون اعتماد ندارند، به توصیه مسؤلین که «آقا نیایید برای تماشا» اعتماد ندارند؛ به حرف آتش نشان که «ساختمان را ترک کنید» اعتماد ندارند، به آمبولانسی که توی خیابان پشت سرشان آژیر میکشد، اعتماد ندارند.
راستی چند نفر از ما که فحش میدهیم، بلدیم با کپسول آتش نشانی کار کنیم؟ یک آتل بستن ساده را بلدیم؟ تنفس مصنوعی چطور؟
لطفا با فرهنگ باشیم و به یاد داشته باشیم ایران سرزمینی حادثهخیز است؛ «فاجعه روانی» دیگری را رقم نزنیم.
کد خبرنگار: 41020
نظر شما