کد خبر: امداد-زیر-مدار-صفر-درجه
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۴:۴۱
سمانه نجارزاده‌گان، خبرنگار طبنا(خبرگزاری سلامت) لطفا خودتان را معرفی کنید و بگوید چه شد که امدادگر و  نجاتگر شدید؟ مصطفی عباسی متولد سال ۱۳۶۳ در اراک، ساکن تهران و در حال حاضر کارمند سازمان امداد و نجات هستم حدود سال ۷۷ یعنی در ۱۴سالگی ورزش کوهستان را شروع کردم چندین سال به عنوان  امدادگر فعالیت داشتم و پس از گذراندن دوره‌های مربوطه به عنوان نجاتگر فعالیتم را شروع کردم. با توجه به اینکه امداد هلال احمر تخصص کوهستان نیاز داشت و علاقه‌ای که در این حوزه داشتم دوره‌های امدادگری و نجات را گذراندم. دلیل گرایش شما به حرفه‌ امداد و نجات چیست؟ فکر می‌کنم یک حس لذت بخش کمک به همنوع خود، تسکین به آلام بشری و اینکه فرد بتواند یکی از مشکلات همنوع خود را رفع کند، لذتی دارد که غیر قابل وصف در کلمات و گفتار است و همین مرا به سوی این حرفه کشاند. یک امدادگر یا نجاتگر خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ یک امدادگر خوب اول از هر چیزی باید اخلاق داشته باشد، به طور مثال امدادگری در کار‌های همچون رساندن تجهیزات، توزیع مواد غذایی و کمک به سایرین نیز وجود دارد اما نجاتگر بودن یک تخصص است که نیاز به آموزش‌های حرفه‌ای دارد و در این راستا شوق و اشتیاق به کار باید جزو اولین ویژگی‌های یک نجاتگر باشد که در این زمینه نیز نجاتگران به سه مرحله ۱،۲،۳ و درجه ایثار دست پیدا می‌کنند. آموزش امدادگران در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به اینکه شبکه‌های مجازی به روزترین تکنیک‌ها را سریعاً منتشر می‌کنند از نظر من فاصله زیادی از جهت آموزش با کشورهای خارجی نداریم، همچنین بیشتر تجهیزات امدادرسانی در داخل ایران تولید می‌شود و تنها قسمتی از تجهیزات بوده که به دلیل هزینه‌های زیاد تولید و مواد اولیه از خارج وارد می‌شود به عبارتی می‌توان گفت از لحاظ آمادگی جسمانی و توان کارایی کشور ما در حدی بوده که حتی در وقایعی همچون زلزله نیز می‌توانیم نسبت به سایر کشورها نقشه‌ها را پیش از وقوع زلزله ترسیم کنیم. از حادثه اخیر سقوط هواپیمای تهران- یاسوج و پیدا کردن پیکر جان‌باختگان بگویید؟ متاسفانه در این حادثه ۶۶ نفر از هموطنان ما جان خود را از دست دادند و با توجه به این‌که هواپیما از رادار خارج شد و به کوه دنا برخورد می‌کند گروه‌های امدادرسانی در ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۶ وارد منطقه شدند. در روزهای اولیه به علت بارندگی شدید و هوای برفی حدود یک هفته به طول انجامید تا توانستیم  وارد منطقه شویم و قسمت‌هایی از لاشه هواپیما را پیدا کنیم.صحنه سخت و تاسف‌باری بود چرا که مسافران هواپیما تکه تکه شده بودند و همین مسئله سبب ناشناس شدن پیکرها بود. صحنه بسیار سخت و غم انگیزی بود اما ما نمی‌توانستیم در حین عملیات ناراحتی خود را نشان دهیم اما وقتی از کوه برمی‌گشتیم خانواده‌ها به استقبال ما می‌آمدند با آنها همدردی می‌کردیم و حتی در غم از دست دادن عزیزانشان شریک می‌شدیم و اشک می‌ریختیم.

سختی‌کارتان چگونه بود؟ منطقه بسیار سرد بود چراکه در دمای ۲۵ تا ۳۰ درجه زیر صفر قرار داشت، چند روزی را جهت پیداکردن پیکرهای جانباختگان سقوط هواپیما در کوهستان سپری کردیم و در هنگامی که کنار لاشه هواپیما فعالیت می‌کردیم نزدیک ۴ متر برف وجود داشت و هر لحظه احتمال ریزش بهمن نیز بود اما همچنان من و همکارانم تمایل به ادامه این کار داشتیم چراکه چشمان‌گریان خانواده‌ها منتظر بودند تا حتی گوشه‌ای از لباس‌ آنها پیدا شود تا شاید مرهم ناچیزی بر آلام آنها باشد. از امدادرسانی در حادثه بهمن اشترانکوه بگویید. در سقوط بهمن اشترانکوه ۹ نفر از کوهنوردان جان خود را از دست دادند که در روز اول ۸ نفر از از پیکرها پیدا شدند اما یک نفر به نام علی حسینی که جزو دوستان بسیار خوب من وامدادگران هلال احمر بود، پس از هفت روز پیکر او را با وجود پیگیری‌های مداوم پیدا و به پایین منتقل شد تا کارهای تشیع و تقدیر از خانواده این امدادگر انجام شود که حادثه‌ای بسیار تلخ و ناگوار بود. بهترین خاطره‌ای که در امدادرسانی دارید. سال ۹۵ شش نفر در کوه‌های ییلاق نوشهر گرفتار شده‌ بودند و حدود دو و نیم متر برف در منطقه ییلاقی باریده بود که 3 نفر از آنها را توسط بالابر به داخل بالگرد انتقال دادیم واز طریق راه‌های محلی درحال امدادرسانی به 3 نفر دیگر بودیم که یکی از آنها به شدت دچار سرمازدگی شده بود که خدا را شکر باوجود سختی و سرمای زیاد او را نیز نجات دادیم. پس از انتقال هر 6 نفر، من آخرین بودم که وينچ برایم خراب شد بنابراین همکارانم طناب را پایین انداختند، 70 متر طول طناب بود و با وجود سرمای زیاد و حیوانات وحشی حدود ۱۰کیلومتر تا رسیدن به قرارگاه در هوا معلق بودم با رسیدن بالگرد به نزدیک فرودگاه بقیه گمان کردند تنها جنازه من بوده که به مقصد رسیده است.اما خدا زندگی دوباره به من داده بود چراکه با پاره شدن طناب یا برخورد به ناحیه کوهستانی احتمال سقوط من بود و معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار من است. بدترین خاطره در امدادرسانی و کوهنوری که داشته‌اید، چه بوده است؟ سال 84 در قالب تیم کوهنوردی به قله اشترانکوه صعود داشتیم که به دلیل وزش باد و کولاک 2 نفر از دوستانم به دلیل سرمازدگی و 3 نفر زیر ریزش بهمن گرفتار شدند و نفر آخر 10 ماه بعد پیکرش را توانستیم از زیر بهمن بیرون بکشیم که حتی خود من نیز در آن شرایط  نیاز به کمک داشتم چراکه در این حادثه 5 نفر از بهترین دوستان را از دست دادم و تنها 2 نفر جان سالم به در بردیم. حرفه امدادرسانی در زندگی شما نیز تاثیر داشته است؟ در دوران خدمت سربازی آسایشگاه ما کنار آشپزخانه بود که برای یک گردان غذا درست می‌کرد اما وسایل کامل اطفای حریق در محل وجود نداشت، بنابر توصیه من توسط فرمانده کپسول‌های مورد نیاز خریداری شد، از قضا 2 روز بعد آشپزخانه آتش گرفت و خود من با کمک سایرین با کپسول‌های خریداری شده آتش را اطفا کردیم و فرمانده از من خواست اگر ایده‌های دیگری داشتم برای آنها بگوییم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha